گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 71
مهدویت درصدا و سیما







از صداي جمهوري اسلامی پخش شد و برخی شبکههاي رادیویی مانند « انتظار سبز » از حدود سالهاي 74 75 برنامهاي با عنوان
صفحه 29 از 59
رادیو جوان و معارف در سالهاي اخیر برنامههایی دراین زمینه تولید کرده اند 4 اما درحوزه سیما این موضوع با تأخیر بیشتري یافت،
تا آنکه در سالهاي اخیر شاهدیم که سیماي جمهوري اسلامیایران به موضوع مهدویت بیشتر از گذشته توجه نموده است. اشاره:
جزء مهمی از اصول اعتقادي شیعیان است. ایرانیان این اعتقاد را به نحو بارزي آشکار ساخته و آیینهاي بسیاري را « مهديباوري »
حول انتظار آخرین حجت خدا سازمان دادهاند. نشر آثار مکتوب از این حوزه بیشترین حجم را به خود اختصاص میدهد. صدا و
سیما نیز؛ به عنوان فعالترین و تأثیرگذارترین رسانۀ همگانی هرچند با تأخیر زمانی و رتبی به این موضوع پرداخته است. اولین و
نیز نائل آمد. « بهترین برنامه مذهبی سیما » بوده که به کسب دیپلم افتخار « به سوي ظهور » مهمترین اثر تلویزیونی مهدوي، برنامۀ
مهدویت در سیماي جمهوري اسلامی؛ با نگاهی به برنامۀ به » مقالۀ حاضر، که خلاصهاي از پایاننامۀ نویسندة محترم است، دربارة
گفتوگو میکند. امید که طبع خوانندگان گرامی را بیاراید. انتظار موعود و حکومت عدالتگسترش از اعتقادات « سوي ظهور
روشن و صریح همۀ مسلمانان است. مفهوم انتظار آماده شدن وفراهم سازي بستر حکومت عدالتگستر امام عصر(ع) است. امام
عصر (ع) به عنوان آخرین حجت، و امام حیّ و حاضر شاهد تمامیاعمال وکردار شیعیان هستند و به شیوهاي کاملاً پنهان و
نامحسوس افراد را هدایت میکنند. اینگونه نیست که امامت حضرت ولی عصر(ع) بعد از ظهورشان آغاز شود بلکه هم اکنون
درحال هدایت و راهنمایی افراد هستند و به تکالیف امامت خود عمل مینمایند. فرهنگ والاي مهدوي به عنوان اعتقادي ریشه دار،
بنیادین واصیل درفرهنگ تشیع مطرح است تا جایی که این اعتقاد سبب بسیج عمومی و مقوم آیینها و انگیزههاي انسانی است.
نمادي که عامل عدالت خواهی و ظلم ستیزي جوامع شیعه در طول تاریخ بوده است. جامعه شیعی ایران همواره در طول تاریخ،
وجود امام عصر(ع) و انتظار فرج آن حضرت را به عنوان اصول اصلی خود برشمرده، و وجود آن حضرت را به عنوان امام و پیشواي
دوازدهم پذیرفته و او را خاتم الاوصیا میداند. ایرانیان این موضوع را به عنوان یکی از وجوه ممیزه خود توسعه داده و حول انتظار
ظهور آیینهاي بسیاري را سازمان داده و آن را به صورت یک اصل اصیل اعتقادي پروردهاند. این اعتقاد که عاملی تعیینکننده در
تعریف وظایف اجتماعی سیاسی شیعیان در حیات دنیوي است، در اثر مواجهه با ایدئولوژيهاي گوناگون در دهههاي اخیر نقشی
اساسی در شکلدهی به بازنمودهاي دینی و جهت گیريهاي فرهنگی و اجتماعی سیاسی ایرانیان ایفا کرده است. جوامع شیعی
براي ابلاغ وترویج این رکن و اصل اساسی از هر امکانی استفاده کرده اند. با وجود این باید دقت داشت که اهمیت محوري اعتقاد
مهدوي و انتظار امام عصر (ع)، نه تنها به شکل گیري نظامات اعتقادي و عملی یکسان منتهی نشده است، بلکه خود موجب شکل
گیري و بروز عقاید و گرایشهاي متنوع و حتی متضاد در جامعه شیعی شده است. انتظار امام عصر(ع) را در جوامع شیعی، در طول
تاریخ میتوان به دو گونه تقسیم نمود: 3 الف) انتظار فعال: دیدگاه امام خمینی (ره) را شامل میشود که منتظران در آن وظیفه زمینه
سازي ظهورامام (ع) را دارندکه در نهایت با ارایۀ نظریۀ ولایت فقیه توسط امام خمینی(ره) و رهبري سیاسی بلامنازعایشان منجر به
تشکیل حکومت اسلامیدر ایران گردید. ب) انتظار غیرفعال: منتظران حضرت به غیر از دعا براي تعجیل ظهور امام وظیفهاي ندارند
و با دستنزدن به هیچ عمل و اقدامیدر رفع مشکلات زمان خود میتوانند زمینۀ پرشدن جهان از ظلم و ستم را ایجاد کنند که خود
این امر سبب تعجیل در ظهور ایشان میگردد. مروري کوتاه بر جریانات فکري و بازنماییهاي اعتقادات مهدوي نشان میدهد که
موضوع مهدویت تا مدتها مسکوت ماند تا اینکه در دهۀ 60 به دلیل در جریان بودن جنگ تحمیلی، مهدویت در بطن جامعه و به
شکل مفاهیم والاي معنوي چون شهادت و...حضور یافت. پس از دهۀ 70 فعالیتها و جنبشهاي متنوعی در زمینۀ مهدویت
درجامعه آغاز شد. این فعالیتها در ابتدا بیشتر به شکل نشر آثار مکتوب حول محور منابع اعتقادي شیعه بودند. سپس برخی
نویسندگان و فعّالان مهدوي اقدام به نوشتن کتابهایی درحوزة طرح ریزي استراتژي براي ارکان مهم نظام اسلامی و افراد جامعه
ازجمله مردم، جوانان و...غیره کردند. ازجمله مهمترین نکات مورد توجه دراین نوشتارها وظایف منتظران و فرهنگ انتظار بود.
انتظار » صداوسیماي جمهوري اسلامینیز با تأخیر به موضوع مهدویت پرداخته است. از حدود سالهاي 74 75 برنامهاي با عنوان
صفحه 30 از 59
از صداي جمهوري اسلامی پخش شد و برخی شبکههاي رادیویی مانند رادیو جوان و معارف در سالهاي اخیر برنامههایی « سبز
دراین زمینه تولید کرده اند 4 اما درحوزه سیما این موضوع با تأخیر بیشتري یافت، تا آنکه در سالهاي اخیر شاهدیم که سیماي
جمهوري اسلامیایران به موضوع مهدویت بیشتر از گذشته توجه نموده است. مروري کوتاه بر برنامههاي پخش شدة سیما نشان
میدهد که ازحدود سال 1380 سیماي جمهوري اسلامی روند افزونتري را در پرداختن به موضوع مهدویت آغاز نموده است. البته
درسالهاي گذشته نیز سیما بنابر روال همیشگی خود برنامههاي مناسبتی براي ایام نیمه شعبان و روزهاي جمعه تدارك دیده و
پخش کرده است. همچنین در برنامۀ مذهبی خود قسمتها یا بخشهایی را به موضوع مهدویت اختصاص داده است. اما بنا
برآمارهاي سازمان صداوسیما که نگارنده توانسته به آن دسترسی پیدا نماید، میتوان گفت، اولین و مهمترین برنامه اختصاصی
به شکل ضبط شده) میباشد که ) « به سوي ظهور » مهدوي سیما که براي اولین بار در سالهاي 80 و 81 ساخته شد، سري اول برنامه
درسالهاي بعد تاسري چهارم آن نیز ادامه پیدا نمود و از شبکه دوم سیما پخش شد. همچنین درسالهاي اخیر برنامههایی مانند
ازشبکه اول، چهل وادي تماشا، سریال پردة عشق ومشق انتظار از شبکه دو، مجموعۀ ترکیبی موعود، سپهري دیگر و « پایان دوران »
صبح امید ازشبکه چهار، مجموعه عطرعاشقی و برنامههاي پرسش و پاسخ، میزگرد یا مجموعههایی چند قسمتی در زمینۀ مهدویت
و امام عصر(ع) ساخته و پخش شده است. در حالی که درسالهاي گذشته برنامههاي اختصاصی دربارة این موضوع کمتر ساخته
است. این برنامه، اولین برنامهاي است که به « به سوي ظهور » میشد. چنانکه گفته شد، یکی از اصلیترین اینگونه برنامهها، برنامۀ
صورت مستمر، خاص، غیر مقطعی و در قالبی متفاوت از دیگر برنامههاي مشابه در مورد امام زمان (عج) و فرهنگ مهدویت (در
شبکه دو و روزهاي جمعه) ساخته و پخش شده است. تاکنون چهار سري (دو مجموعه ضبط شده و دو مجموعه زنده) از این برنامه
و در مدت زمانی حدوداً چهار سال پخش شده است و طبق اعلام مرکز تحقیقات و مطالعات صدا و سیما جزء برنامههاي نسبتاً موفق
در جشنواره اخیر « به سوي ظهور » و پربیننده در بین مجموعههاي مذهبی تولید شده در سیما محسوب میشود. 5 همچنین برنامه
« به سوي ظهور » 6 طبق نظر سنجی مرکز تحقیقات، برنامه «. تولیدات سیما دیپلم افتخار بهترین برنامه مذهبی را کسب کرده است
درمقایسه با برنامههاي مشابه از موفقیت نسبتاً خوبی برخوردار بوده؛ این درحالی است که ساعت پخش این برنامه جمعه صبحها
همزمان با پخش برنامههاي سرگرم کننده از شبکههاي دیگر بوده است. بسیاري از افراد در این ساعات مشغول استراحت یا
فعالیتهاي دیگري هستند. ضمن اینکه این ساعات اصولًا جزء ساعات پرمخاطب تلویزیون نیست. با وجود این برنامه توانسته درحد
نسبتاً خوبی در جذب مخاطب تلویزیون موفقیت کسب کند به طوري که 28 درصد پاسخگویان صرف نظر از تواتر تماشا بیننده این
برنامه بودهاند که در میان برنامههاي مذهبی رقم قابل توجهی بوده است. بر این اساس سري چهارم این برنامه را میتوان کاملترین
و جا افتادهترین سري از اینگونه مجموعه برنامهها دانست. با درنظر گرفتن این موضوع دراین پژوهش به پرسشهاي اصلی ذیل
کدام جریانات فکري اصلی حول موضوع مهدویت را در جامعه بازنمایی میکند؟ 2. شیوه « به سوي ظهور » پاسخ میدهیم: 1. برنامه
و نحوة اصلی ارائه دراین برنامه کدام است؟ دیدگاههاي گوناگون دربارة انتظار امید و آرزوي تحقق نوید جهانی انسانی، در زبان
خوانده شده و عبادت، بلکه افضل عبادات شمرده شده است. 7 دو دیدگاه عمدهاي که درمورد انتظار « روایات اسلامی انتظار فرج
فرج امام عصر(ع) درطول تاریخ ودرجوامع شیعی وجود داشته ومحققی چون شهید مطهري نیز درکتاب قیام و انقلاب مهدي(ع)
انتظاري که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحركبخش است، به گونهاي که میتواند » بدان اشاره کرده، عبارتاند از
باید « اباحیگري » نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود، و انتظاري که گناه، ویرانگر، اسارت بخش وفلج کننده است و نوعی
8 این تقسیم بندي را دکتر شریعتی نیزدارد: انتظار منفی و انتظار مثبت. این دو انتظار درست ضدّ یکدیگرند. یکی .« محسوب شود
و دیگري پیش رونده و آینده گرا. 9 دو برداشت از « وضع موجود » بزرگترین عامل حرکت و ارتقاء، تن دادن به ذلت و توجیه
ظهور براي توضیح انواع مختلف انتظار میتوان به تحقیق جامعی که یکی از محققین مهدوي کشور انجام داده استناد نمود. او انتظار
صفحه 31 از 59
را در طول تاریخ به دو دیدگاه کلامی اعتقادي و فرهنگی اجتماعی تقسیم میکند. در دیدگاه کلامی به طور عمده دو بعد از
ابعاد شخصیت و زندگانی امام مهدي(ع) مورد توجه قرار میگیرد: نخست اینکه آن حضرت، حجت خدا، تداوم بخش سلسله
حجتهاي الهی و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه است که در حال حاضر در غیبت به سر میبرند. دوم اینکه
ایشان شخصیتی است تاریخی که در مقطع زمانی معینی از پدر و مادر مشخصی به دنیا آمده، حوادث متعددي را پشت سر گذاشته،
با انسانهاي مختلفی در ارتباط بوده و منشأ رویدادها و تحولات مختلفی در عصر غیبت صغرا بوده اند. 10 دیدگاه فرهنگی
اجتماعی ضمن پذیرش همه مبانی و اصول مطرح شده در دیدگاه کلامی تاریخی در پی این است که موضوع مهدویت را مبنایی
براي پیریزي کلیه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادي در عصر غیبت قرار دهد. شاخصترین فقیه، متکلم و اندیشمندي که
دردیدگاه فرهنگی اجتماعی به تحلیل و بررسی اندیشه مهدویت و فرهنگ انتظار پرداخته، امام خمینی(ره) بوده که نظریۀ ولایت
فقیه را ارائه دادند. یکی از مهمترین دلایل امام هم که به آن استناد کرده، توقیع یا دست خطی بوده که از سوي امام عصر(ع) به
اسحاق بن یعقوب صادرشده در پاسخ به سؤالی که پرسیده بودند در ایام غیبت کبري در حوادث و پیشامدها چه باید بکنیم؟ در آن
در ایام غیبت کبري درحوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید چون آنان حجّت من بر » ، توقیع و دست خط بیان شده
این مبناي اصلی نظریۀ امام خمینی قرار گرفت که با رهبري و تلاشهايایشان ومردم سرانجام .« شمایند و من حجت خدا بر شما
انقلاب اسلامیبه پیروزي رسید. 11 پس از بررسی شاخصهاي انتظار فعال و غیر فعال، نحوة ارایۀ محتواي آیتمها وسایر متغیرها
تنها در 19 « به سوي ظهور » میتوان به مهمترین نتایج این تحقیق بدین شرح اشاره نمود: برنامه « به سوي ظهور » در 1597 آیتمِ برنامۀ
درصد از آیتمهاي خود به مبحث انتظار فعال پرداخته است. این برنامه با 63 درصد بیشترین شیوه و نحوه ارایهاش، شیوه ارایه
احساسی و عاطفی است و بیشترین محتواي آیتمهاي این برنامه با 56 درصد به مباحث احساسی و عاطفی اختصاص داشته است، در
3 درصد و مباحث اجتماعی سیاسی 12 درصد بوده است. / حالیکه دراین برنامه سهم مباحث کلامی(اعتقادي) تاریخی 13
بیشترین نحوة ارایۀ محتوايِ آیتمهاي برنامه به شکل احساسی و عاطفی 63 درصد بوده است. درحالیکه 17 درصد آیتمهاي برنامه،
5 درصد نحوة ارایۀ اطلاع رسانی. 48 درصد از آیتمهاي برنامه را آیتم / نحوة ارایۀ شناختی، استدلالی و معرفتی داشته اند و 19
تشکیل میدهد که 89 درصد ازاین میزان را ولههاي احساسی به خود اختصاص داده اند. بیش از 60 درصد پیام آفرینان «? وله »
برنامه را مردان تشکیل میدهند. میتوانیم اینگونه نتیجهگیري کنیم که این برنامه بیشترین نحوه ارایهاي که بدان پرداخته و برجسته
سازي نموده است، شیوة ارایۀ احساسی و عاطفی است. بیشتر مخاطبان ما به خصوص نسل جوان اطلاعات درستی دربارة امام عصر
(ع) ندارند و پرداختن اینگونۀ سیما بدین موضوع، سبب دامن زدن به بار احساسی و عاطفی موضوع مهدویت درجامعه میگردد و
درك نادرستی را به مخاطب القا میکند. در این برنامه آیتمهاي آغاز برنامه،گفتارهنرمند، تشرف یافتگان خدمت امام عصر(ع)،
نامهاي به امام عصر(ع)، نالههاي فراق، آواي انتظار و شعر انتظار همیشه نحوة ارایۀ احساسی و عاطفی داشتهاند. همچنین آیتم وله
نیزبا 89 درصد نحوه ارایۀ احساسی و عاطفی داشته است. تنها آیتمهاي گفتوگو با کارشناس با 97 درصد و نمایش بخشهایی از
فیلمها یا شبکههاي آخرالزّمانی با 58 درصد نحوه ارایه شناختی، استدلالی و معرفتی داشته است. آیتمهاي بوستان انتظار (معرفی
کتاب) همیشه، و آیتمهاي معرفی سایتهاي مهدوي، ارتباطات مردمی و تبلیغ با 92 درصد نحوة ارایۀ اطلاع رسانی داشته اند.
ازسوییاین برنامه در قسمتهاي ویژهاي که به ایام ولادت معصومین(ع)، اعیاد یا مناسبتهاي حزن آور مذهبی اختصاص داشته،
بیشترین زمان از کلّ برنامه را به آیتمهاي احساسی و عاطفی اختصاص داده است. به عبارتی این برنامه درمناسبتهاي مختلف (شاد
یا حزن آور) از رویکرد احساسی و عاطفی سودجسته است و بازنمایی این برنامه در موضوع مهدویت به شکل احساسی و عاطفی
بوده است. باید به این نکته توجه داشت که باور مهدوي در بین مخاطبان یک باور مستحکم است که رسانه یا برنامههاي تلویزیونی
آن را میتوانند تقویت کنند و موجبات انس، شناخت و آگاهی بیشتر مخاطب را در زمینۀ مهدویت فراهم آورند. این مطلب را
صفحه 32 از 59
3 افراد جامعه ایران که از رسانههاي مدرن (رادیو وتلویزیون) استفاده میکنند داراي علاقۀ / مستند میکنیم به تحقیق باهنر که 2
3 باقی مانده نیز به آن بی علاقه نیستند. 12 از سویی رسانه ملی باید براي بیان مباحث دینی و به خصوص / بسیار به دین هستند و 1
که هدف نهایی آن به نمایش نهادن اعتقادات وبیان عواطف مشترك است، سودجوید. 13 تلقی مدل آیینی « مدل آیینی » مهدوي از
از ارتباطات این است که به دنبال توزیع پیام درمکان و فضا نیست، بلکه میخواهد جامعه را در زمان نگه دارد و عقاید مشترك را
میداند. « پراکندن پیامها درفضا، بلکه نگهداري جامعه در زمان » باز نمایی کند. 14 رویکرد آیینی ارتباط را در وهلۀ اول نه به عنوان
است. 15 به طور کلّی میتوان گفت نگاه آیینی نگاهی « رساندن اطلاعات نیست، نمایاندن افکارمشترك » دراین رویکرد ارتباطات
فرهنگی به ارتباطات دارد، نگاهی که در جستجوي ارزشها و معانی است. 16 بنابراین رسانۀ ملی با استفاده از مدل آیینی و نظریه
انتظار فعال میتواند به یکپارچگی جامعه وگسترش پیوندهاي اجتماعی درراستاي انتظار فعال کمک نماید. یعنی مهدویت و عشق
به امام عصر(ع) تنها در موارد صرف آیینی چون حضور در جمکران یا دعاي ندبۀ صبحهاي جمعه یا صدقه و دعا براي سلامتی و
توجه به ارتباط دو سویه بین « مدل آیینی » تعجیل ظهور (درعین اینکه این موارد بسیار مهم هستند)، خلاصه نشود. از نکات مهم
مخاطب و فرستنده است با توجه به این موضوع و در نظرگرفتن فرهنگ والاي مهدوي که یک اعتقاد ریشه دار در بین مخاطبان
است، برنامههاي مذهبی و به خصوص مهدوي تلویزیون باید در ارایۀ خود از این نحوه (مدل آیینی) که نگاهی فرهنگی به
ارتباطات دارد، استفاده نمایند. از سویی توجه به نیازهاي مخاطب و گوناگونی آنها دراین مدل بسیارمورد توجه است. برنامۀ به
استفاده از ،( www.zohoortv.com و www.zohoor.ir) سوي ظهور هم به دلیل استفاده از امکاناتی چونایجاد سایت
به سوي » فکس و ایمیل به شکل زنده در برنامه به مدل آیینی بسیار نزدیک است. اما طبق نتایج نظر سنجی مرکز تحقیقات از برنامه
درحدّ زیادي در پاسخگویی به سئوالات آنها در زمینه موضوع « به سوي ظهور » 52 درصد بینندگان برنامه معتقدند برنامه / 7 « ظهور
برنامه موفق بوده است. اما جالب توجه است که کمترین میزان این نظرسنجی نیز به گفتۀ مخاطبان مربوط به همین بخش است که
ضرورت ارتباط بیشتر با مخاطبان وتوجه به نظرات آنان را میطلبد. پس سیماي جمهوري اسلامی و سازندگان این نوع برنامهها به
جاي پر رنگ و برجسته نمودن مباحث احساسی باید تلاش کنند سهم مباحث عقلی و اعتقادي را بالاتر ببرند و حتی این مباحث را
با توجه به مدل آیینی با مخاطبان به چالش بکشند تا موضوع مهدویت از حالت نمادین، سنتی و احساسی صرف خارج شود و
مخاطبان در زمینه انتظار واقعی (انتظار فعال) به باور واعتقاد مشترکی رسیده و بدین سبب این باور گسترش یافته و توسط رسانه
بازنمایی شود، انتظار واقعیاي که سبب شود مخاطبان در تمامی ارکان زندگی خویش وجود امام(ع) را شاهد و ناظر اعمال خود
ببینند به نحوي که این باور و انتظار اصیل در تمامی شئون اجتماعی، سیاسی و.... تجلی یابد. نتیجه براساساین تحقیق پیشنهاد
میگردد: برنامههایی که دربارة امام عصر(ع) ساخته میشوند براي مخاطبان خاصی تهیه گردند به عنوان مثال: براي کودکان،
نوجوانان، جوانان و زنان.... سازندگاناین نوع برنامهها به غیر از محتوا باید در ارائه جذابیت تصویري نیز بکوشند زیرا هر چقدر
محتوا زیبا باشد اما نحوه ارائه رسانهاي نباشد، سبب مخاطب گریزي میشود. این مورد از عوامل مهم جذب مخاطب به سوي
محتواهاي دینی است. به موضوع مهدویت درقالب سریالها و داستانها پرداخته و تشرفات موثق به شکل فیلم،کلیپ و...براي
جوانان ساخته شود، البته با توجه به رعایت تمام محدودیتهاي شرعی که براي نشان دادن چهره امام(ع) وجود دارد. باید
ساختارخشک برنامههاي مذهبی شکسته شود و مجریان برنامه و کارشناسان بتوانند به دور از زبان و بیان خشک، رسمی و قدیمی با
مخاطبان ارتباط برقرار کنند. البته تا حدي که محتوا زخمی نشده و آسیبی به آن وارد نگردد. با حفظ بخش هنري این نوع برنامهها
در هر قسمت بنا به تناسب از شاعران، خوانندگان، خطاطان و... استفاده شود و حتی المقدور از تکراري شدن این بخش و تنها
پرداختن به یک نوع هنر پرهیز شود. پس از پایان اینگونه برنامهها پژوهشی درباره عملکرد برنامه و اینکه چه تأثیري روي
مخاطب داشته، صورت گیرد تا مشخص شود این برنامهها چه تاثیري روي اعمال و کردار مخاطبان خود گذاشتهاند و به اصطلاح
صفحه 33 از 59
در امام زمانی شدن مخاطبان چقدر موثر بوده اند. بعد معرفتی موضوع مهدویت و انتظار در این برنامهها مورد توجه قرار گیرد و
تلاش گردد چهرهاي جذاب، مطلوب و دوست داشتنی از قیام جهانی امام عصر(ع) به مخاطب ارائه شود، درحالیکه مخاطبان این
برنامهها کمتر با ژرفاي اتفاقی که قرار است با ظهور امام عصر (ع) رخ دهد، آشنا میشوند. دراشعار، موسیقی مداحیها یا مراثی
که براي سایر معصومین خوانده میشود، بازنگري صورت گیرد تا خداي ناکرده به ساحت آن بزرگواران بی احترامی نگردد.
نوآوري وابتکاري از نظر قالب و محتوا در این نوع برنامهها رخ دهد، زیرا بیشتر برنامههایی که در این رابطه تولید شده است در
قالبهاي ترکیبی و میزگرد بوده است. نغمه خلیلبیگی ماهنامه موعود شماره 80 پینوشتها: 1. ناصري، علی، بازشناختی از یوسف
2. شفیعی سروستانی، ابراهیم، معرفت امام زمان (ع) و تکلیف زهرا علیه السلام، چاپ اول، قم: انتشارات کیش مهر، ص 19
3. مطهري، مرتضی، قیام و انقلاب مهدي (ع) از دیدگاه فلسفه . منتظران، چاپ اول، تهران: انتشارات موعود عصر(ع)، ص 154
ماهنامه موعود، ،« مهدویت و بازتاب آن در رسانه ملی » ، 4. منتظرقائم، خلیل . تاریخ، چاپ پانزدهم، تهران: انتشارات صدرا، ص 15
گروه سنجش افکار، شماره ،« به سوي ظهور » 5. حیدري، معصومه، نظرسنجی ازمردم 30 شهرکشور درباره برنامه . شماره 68 ، ص 17
7. مطهري، مرتضی، قیام وانقلاب مهدي .« به سوي ظهور » 6. صبور، رضا، گفتوگوي نگارنده با تهیه کننده برنامه .166/ تحقیق 81
8. مطهري، مرتضی، قیام و انقلاب مهدي (ع) از دیدگاه . (ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ، چاپ پانزدهم، تهران:انتشارات صدرا، ص 14
9. جمعی از نویسندگان، انتظار در اندیشهها، تهران: انتشارات بنیاد . فلسفه تاریخ، چاپ پانزدهم، تهران: انتشارات صدرا، ص 15
10 . شفیعی سروستانی، ابراهیم، انتظار، بایدها و نبایدها، چاپ اول، قم: مرکز فرهنگی حضرت مهدي موعود (ع)، ص 51
11 . شفیعی سروستانی، ابراهیم، معرفت امام زمان (ع) و تکالیف منتظران، چاپ اول، تهران: . پژوهشهاي اسلامی صداوسیما، ص 69
راهبردهاي آموزش دینی درتلویزیون با مطالعه در تطبیق رسانههاي » ، 12 . باهنر، ناصر . انتشارات موعود عصر(ع)، ص 176 و 174
فصلنامه پژوهش و سنجش، ویژه نامه آموزش. 13 . مهرداد، هرمز، مقدمهاي بر نظریات و مفاهیم ارنباط جمعی، ،« دینی
14 . گیویان، عبداله، دو استعاره بنیادین براي فهم ارتباطات، فصلنامه رادیو وتلویزیون، شماره پاییز . تهران:انتشارات فاران، ص 52
15 . ویندال، سورین وهمکاران، کاربرد نظریههاي ارتباطی، ترجمه علیرضا دهقان، چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز . 1385 ، ص 39
. 16 . گیویان، عبداله، همان، ص 40 . مطالعات و تحقیقات رسانهها، ص 19
قدس در میانه سندان
نام گرفته « روز جهانی قدس » ( اشاره: آخرین جمعۀ ماه مبارك رمضان، از سوي رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره
است. و قدس این سرزمین مبارك و قبلۀ نخست مسلمین، قریب به شصت سال است که در چنگ یهود محبوس است. نویسنده این
مقاله، که خود مفتی مسجدالاقصی است در اینجا به نقش اروپاییان صلیبی در اشغال این مکان مقدس پرداخته که به همین مناسبت
آن را تقدیم خوانندگان گرامی موعود میکنیم. روز یکشنبه پانزدهم ژوئن 1099 م. قدس شریف پس از یک محاصره چهل روزه
2 م. برابر با 27 رجب سال 583 ق. یعنی 88 /10/ به اشغال مسیحیان اروپایی تبار درآمد. آري! از روز پانزدهم سال 1099 م. تا 1187
و صلیبیان « صلیبی » سال قدس و مسجدالاقصی در اشغال صلیبیها بود. میدانم که برخی افراد از من به خاطر استفادهام از واژة
رنجیده خاطر میشوند و بر من خرده میگیرند، زیرا این افراد نگاه دینی به واژگان دارند. به این افراد میگویم که خشم و
خشنودي شما هرگز کنه و ماهیت این اصطلاح تاریخی و آن دوران را دگرگون نخواهد ساخت؛ دورانی که همگان حتی مورخان
غربی نیز آن را با این عنوان میشناسند. زیرا جنگهاي صلیبی رنگ دینی داشت و صلیب نماد آنها بود، به گونه اي که پاپ
« کلیرمونت » صلیبی بر شانۀ راست داوطلبان جنگ آویزان میکرد. بستر جنگهاي صلیبی را پاپ اوربان در کنفرانس ،« اوربان دوم »
برگزار شده بود، « نجات قبر مسیح و بیت المقدس از دست مسلمانان » در سال 1095 م. فراهم ساخت. در این کنفرانس که با شعار
صفحه 34 از 59
بیشتر حکام و فرمانروایان اروپایی حضور داشتند. این حکام و فرمانروایان مدعی بودند که مسلمانان طوایف مسیحی را مورد ظلم
و جور قرار داده اند. پاپ در این کنفرانس از آمرزش گناهان داوطلبان جنگ خبر داد و ورودشان به فردوس برین را تضمین کرد.
1099 ) همان روزي بود که /7/ نکتۀ جالب توجه این است، روزي که صلیبیان شروع به محاصره و اشغال قدس اشغالی کردند ( 6
1967 ). قبل از اینکه پیرامون رخدادهاي روز شوم /7/ متجاوزان صهیونیست نیز قدس عزیز را به تصرف و اشغال خود درآوردند ( 6
یورش متجاوزان صلیبی به قدس و مسجد الاقصی سخن برانیم، لازم است بگوییم که، قدس در آن دوران تحت حاکمیت دولت
و حاکم قدس در آن دوران « الافضل بدر الدین الجمالی » و فرماندة ارتش مصر « المستعلی بالله » فاطمی مصر بود. پادشاه وقت مصر
بود، حال آنکه این نام و نشانها با جوهرة شخصیتی و هویتی صاحبانش هیچ همخوانی نداشت، زیرا به گواهی « افتخارالدوله »
« ریموند » ،« جودمري » تاریخ، افتخارالدوله شهر بیتالمقدس را تحویل صلیبیها داد و پیمانی را با امرا و فرمانروایان صلیبی از جمله
در زمینۀ عقب نشینی افتخار الدوله به همراه لشکرش از شهر قدس در ازاي دریافت مبلغ هنگفتی پول از جانب ریموند به « تنکرد » و
کانون و پایتخت فاطمیان شد. آري! افتخار الدوله بدون « عسقلان » امضا رساند. پس از امضاي این پیمان ننگین فخرالدوله رهسپار
اینکه مقاومت به خرج دهد و دست به شمشیر ببرد، قدس را تحویل صلیبیها داد و اقدام استاد محمد حسن شراب در کتاب خود
یک تعببر کاملًا زیبنده و به « افتخار الدوله » به جاي « عار الامه » تحت عنوان بیتالمقدس و مسجد الاقصی در به کار گیري واژه
جایی است. آنجا که میگوید: اي مایۀ ننگ و عار امت اسلام براي چه زنده ماندي، پس از آنکه حیثیت و آبروي امت اسلام را به
باد دادي و قدسشان را به دشمنان تحویل دادي، اما چطور عسقلان! به هنگام تصرف و اشغال عسقلان از جان خود گذشتی و به
با موضع آنانی که در عصر ما دروازههاي قدس را در تاریخ « عار الدوله » دشمنان تاختی و به شهادت نائل گشتی. آیا میان موضع
7/6/1967 به روي صهیونیستها گشودند و به دنبال آن نظامیان صهیونیست مستقیماً به قلب قدس شریف و مسجد الاقصی حمله ور
سگ زرد برادر » شدند تا پرچمهایشان را بر فراز این مکان مقدس به اهتزار درآورند، فرقی وجود دارد؟ آري! درست گفته اند که
را بر « تنکرد » مسلمانان ساکن شهر قدس به همراه شماري از یهودیان وارد مسجد الاقصی شدند و پرچم حاکم صلیبی .« شغال است
فراز مسجد الاقصی برافراشتند و گمان کردند این امر موجبات حمایت از آنان را فراهم ساخت، غافل از اینکه سپیده دم جمعه
پانزدهم ژوئن سال 1099 شاهد تعرض صلیبیان به مسجد الاقصی میشوند؛ آري! در چنین روزي صلیبیان با یورش به این مکان
مقدس کشتار هولناکی را در آن به راه انداختند و افزون بر هفتاد هزار مسلمان را که به مسجد الاقصی پناه آورده بودند، به خاك و
مورخ غربی، در تشریح این قتلعام هولناك که به دست ریموند صورت گرفت، میگوید: انبوهی از سرها « لاندي » . خون کشیدند
و دست و پاها در خیابانها و میادین را میدیدي؛ انسان جرات نمی کرد به آن همه قربانی نگاه کند و به هر سوي مینگریستی
مورخ بزرگ، در کتاب تاریخ « ویل دورانت » . اجساد کشته شدگان به چشم میخورد؛ گویی که زمین جامۀ خون به تن کرده بود
تمدن خود آورده است: جلادان خونآشام صلیبی زنان مسلمان را از دم تیغ میگذراندند و کودکان شیرخواره را از آغوش
مادرانشان میربودند و آنان را از بالاي دیوارها به زمین پرتاب میکردند که سرهایشان در اثر برخورد به ستونها خرد و له میشد.
مورخ دیگر در این زمینه میگوید: این فاجعۀ خونین لکۀ ننگی بر تارك صلیبیها باقی خواهد ماند و هر کس که این « گارسیا »
اخوان » . فاجعه را در خاطرش مجسم میکند لرزه بر اندامش میافتد و نهال تنفر و بیزاري از صلیبیها در سرشتش جوانه خواهد زد
یکی دیگر از تاریخ نگاران بنام جهان نیز پیرامون این فاجعه خونین میگوید: صلیبیها به مسلمانانی که از این جنایت « خوري
خونین جان سالم به در برده بودند، دستور دادند که تمامی اجساد کشته شدگان را جمع کرده، آنها را بسوزانند که پس از آن هم
خود همین افراد به خاك و خون کشیده شدند، دین مسیح بري از این همه جنایتها بود، دینی که صلیبیان ادعا میکردند براي
نصرت آن به منطقه خاورمیانه حمله کرده اند. گذشته از آن این اقدام بیرحمانه موجب شد تا روحیۀ مسیحی ستیزي در وجود
مسلمانان ریشه بدواند. به منظور تبیین اوج وحشیگري و درنده خویی صلیبیان اروپایی تبار و جنایاتی که آنان در مسجد الاقصی
صفحه 35 از 59
مرتکب شدند، کافی است که یک پاراگراف از نامۀ ریموند به پاپ رم را قرائت کنیم. وي این نامه را به منظور تبریک تصرف
قدس و قتل عام مسلمانان نگاشته بود که در آن میگوید: اگر میخواهی بدانی که چه بلایی بر سر دشمنان ما در قدس آمد، باید
بگویم که شدت قتل عام و خونریزي به حدّي بود که خون تا زانوهاي ستوران ما میرسید. تعداد بی شماري از مورخان مسیحی و
غربی به یغماگري صلیبیها در مسجد الاقصی و شهر قدس پرداخته اند، آري! صلیبیها بیش از 150 چراغ را در این مکان چپاول
کردند که 40 تا از آنها نقره اي بود و ارزش هر یک از آنان به سه هزار و شصد درهم میرسید و 25 چراغ دیگر طلایی بود. این
را به کلیسا مبدل ساختند و بر روي آن صخره قربانگاهی ساختند و « قبۀ الصخره » صلیبیها همچنین کوره نقره اي را به یغما بردند و
یکی دیگر از مورخان میگوید: اروپاییها چیزي از مسجد « عارف العارف » ، نامیدند. از سوي دیگر « معبد انسان بزرگ » آن را
الصخره را تغییر ندادند، فقط آن را به یک کلیسا مبدل ساختند و عکس و پیکرههایی را در آن قرار دادند و بر روي این صخره
قربانگاهی ساختند و در اطراف این صخره یک دیوار آهنی ایجاد کردند و این صخره را با سنگ مرمر پوشاندند و بر روي قبه
صلیب بزرگی نصب کردند، ولی اروپاییها در اسکلت و شمائل مسجد الاقصی خیلی دخل و تصرف کردند و خیلی از چیزها را در
آن تغییر دادند. به گفتۀ استاد محمد حسن شراب و استاد حسن خاطر در دایر \المعارف قدس و مسجد الاقصی صلیبیان ساختمان
مسجد الاقصی را براي اهداف نظامی و مذهبی و دنیویی خود اختصاص دادند و بخشی از آن را به آغل چارپایان مبدل ساختند و
در یک قسمت آن یک انبار اسلحه ایجاد کردند. آنان الاقصی قدیم را که در زیر مسجد الاقصی قرار دارد و امروز به مصلاي
مروانی معروف است به اسطبل ستورانشان مبدل ساختند. در ستونهاي این ساختمانها حلقهها و سوراخها و شکافهاي زیادي به
صلاح الدین » چشم میخورد. تا به امروز در این مسجد چندین ستون خالی از هر نقش و نگار وجود دارد که قدمت آنها به دوره
میرسد که به هنگام آزادي شهر قدس اشغالی از چنگال صلیبیان، قسمتی از این ستون را که بر آن نماد صلیب بود، قطع « ایوبی
کرد. آنچه را که این مورخان در توصیف وحشیگري اشغالگران صلیبی در قدس و مسجد الاقصی بیان کرده اند نشانگر کینۀ
دیرینۀ این متجاوزان است که انگیزههاي دینی و ایدئولوژیکی داشت. اگر برخی، رخدادهاي 900 سال قبل را زائیدة شرایط و
اوضاع و احوال آن دوران بدانند، سخت در اشتباهند، زیرا تحولاتی که در این روزها به وقوع میپیوند با تحولات جهان غرب، در
رأس آن آمریکا با جهان اسلام پیوند خورده است و نشانگر این واقعیت است که تغییر افراد و عناوین، و القاب و اماکن هیچ تغییري
در روحیۀ کینهتوزانۀ صلیبیها ایجاد نکرده است. این روحیه همچنان وجود دارد و در وجود اروپاییها ساري و جاري است که این
روزها در اظهارات مقامات بلند پایه آنها از جمله جرج بوش رئیس جمهور آمریکا هویدا است. وي در آغاز از شروع جنگ صلیبی
خبر داد. وي این عنوان را پس از حادثه یازده سپتامبر 2001 در نیویورك مطرح ساخت. قدر مسلم اینکه سلسله اقدامات موهن
مطبوعات غربی به ساحت قدسی حضرت محمد مصطفی(ص) در چارچوب این روحیه ارزیابی میشود که گستاخانهترین این
بود که طیّ نطقی در آلمان در سال 2006 مدعی شد، که رسالت نبی « پاپ بندیکت شانزدهم » اقدامات موهن اظهارات سخیفانۀ
مکرم اسلام یک رسالت خونین بود و حضرت محمد چیزي براي بشریت به ارمغان نیاورده است که مایۀ فخر و مباهات آنان باشد.
شاید در اینجا مجال مقایسۀ میان رفتار صلیبیهاي اروپایی تبار با مسلمانان در مسجد الاقصی و رفتار صلاح الدین ایوبی در همین
مکان با این صلیبیها نباشد؛ در همان روزي که قدس را پس از 88 سال اشغال و تصرف از دست آنان رها ساخت. در این
موضعگیري تفاوت فاحش میان رفتار فرماندة عظیم اسلام و میان این تازیان و جنگ طلبان که با هدف خونریزي و آشوب طلبی و
ایجاد فساد فتنه در روي زمین با ماسک صلیب و نام مقدس حضرت عیسی (ع) پیامبر صلح و رحمت نمود پیدا میکند شاید ما
7/6/ از مورخان اروپایی دربارة این تفاوت بر زبان جاري ساخته عنوان کنیم. صلیبیها در تاریخ 1099 « رابخري » برخی از آنچه که
5 به آن تاختند و دست به هر نوع جرم و جنایتی در آن زدند، /7/ قدس و مسجد الاقصی را به محاصره خود درآوردند و در 1099
اما بالاخره از این مکانهاي مقدس بیرون رانده شدند و قدس به آغوش گرم امت اسلام بازگشت. هر چندکه این اتفاق پس از 88
صفحه 36 از 59
سال اشغالگري رخ داد و این نخستین بار بود که مسلمانان در قدس و حاکمیت بر آن ضعیف عمل کردند. براي دومین بار
7 به اشغال و تصرف خود درآوردند که از 40 سال پیش تاکنون تحت اشغال /6/ یهودیان قدس و مسجد الاقصی را در تاریخ 1967
در تلاش است تا هویت و ماهیت اسلامی آن را محو کند، « اسرائیل » میباشد و حاکمیت آن از دست مسلمانان خارج شده است و
لذا شبانه روز درصدد یهودي سازي آن است. سؤالی که اینجا مطرح است اینکه آیا قدس به خیال سران تل آویو تا ابد پایتخت
باقی خواهد ماند یا اینکه روزي بساط هیمنۀ اشغالگران صهیونیستی از قدس عزیز برچیده میشود، همانگونه که سایه « اسرائیل »
شوم اشغالگري صلیبیها بر این مکان زدوده شد. آیا میشود روزي اشغالگران صهیونیست همانند صلیبیها از بیت المقدس عزیز
رخت بر بسته، به حضور ناخجستۀ خود در این مکان مقدس پایان بخشند، همان کاري را که صلیبیها کردند. درست است که
روزگار پاسخ این سؤال را خواهد داد، اما من جواب آن را میدانم و به آن باور دارم . آري اشغال قدس به پایان خواهد رسید و
قدس به آغوش امت اسلام بازخواهد گشت و این امر یقینا تحقق خواهد یافت و این امر یک وعده غیر قابل خلف است. شیخ کمال
خطیب مترجم: مهرزاد عباسی
امام و شب قدر
آن شب قدر است که در آن گروههاي به حج رونده، طاعات یا معاصی، با زندگانی یا ممات نوشته میشود و خداوند در آن شب
و روز، آنچه را میخواهد واقع میکند، سپس آنها را به صاحب زمین القا مینماید. ابن حارث به آن حضرت(ع) عرض کرد:
صاحب زمین کیست؟ از شب قدر به عنوان محکمترین دلیل بر وجود حجت خدا بعد از حجت دیگر و استمرار امامت تا روز قیامت
یاد شده است، از این رو، امامان(ع)، شیعیان را به احتجاج و استدلال به آن در برابر اهل سنت راهنمایی کردهاند. از حضرت امام
احتجاج کنید تا پیروز شوید. به خدا سوگند، که آن (سوره) حجّت « إنا انزلناه » باقر(ع) روایت شده است: اي شیعیان، به وسیلۀ سورة
حم و » خدا بر آفریدگان، بعد از رسول خدا(ص) بوده، مهتر و سرور دینتان، و غایت علم ماست. اي جماعت شیعیان، به وسیلۀ
احتجاج کنید که مقصود از آن، به ویژه صاحبان امر ائمه(ع) بعد از رسول « الکتاب المبین إنّا أنزلناه فی لیلۀ مبارکۀ إنّا کنّا منذرین
را بخوان، « انا انزلناه » : خدایند. 1 امام صادق(ع) نیز در روایتی بلند از رسول خدا(ص)، به نقل از خداوند تبارك و تعالی میفرمایند
در حقیقت آن نسبت تو و نسبت اهل بیتت تا روز قیامت است. 2 استدلال به شب قدر، منوط به اثبات دو امر است: اولًا، اینکه شب
قدر بعد از وفات رسول خدا(ص) تا روز قیامت باقی است و این مطلب مورد اجماع فریقین شیعه و سنی است و از همین رو
میبینیم که بندگان خدا براي درك آن شب در هرسال میکوشند. دلایل این امر عبارتند از: 1. وجود صیغۀ مضارع که بر نزول و
فرو فرستادن مستمر و مکرّر، در هر ماه رمضان دلالت میکند. 2. کلام خداي متعال که: شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. و
3. کلام خداي متعال که: در آن شب فرشتگان، با روح، به فرمان .« بهتر است » : بلکه میفرماید « بهتر بود » نفرموده که آن از هزار ماه
پروردگارشان، براي هر کاري [که مقدّر شده است] فرود آیند. نزول قرآن را با صیغۀ ماضی بیان نفرموده که فقط بر یک بار نزول
دلالت کند، بلکه از فرود آمدن ملائکه با صیغۀ مضارع تعبیر کرده که دلالت بر نزول مستمرّ آن دارد. 4. وجود روایاتی که بر بقا و
استمرار شب قدر دلالت دارند. از جمله روایت ابوذر که میگوید: به پیامبر خدا(ص) عرضه داشتم: اي رسول خدا، آیا شب قدر
مخصوص زمان پیامبران است که [کتب آسمانی] در آن شب نازل میشوند و پس از آنکه ایشان از دنیا رفتند، برداشته میشود؟ آن
چنانچه شب قدر برداشته شود، قرآن » : 3 امام صادق(ع) میفرمایند .« حضرت(ص) فرمودند: خیر، بلکه آن تا روز قیامت وجود دارد
4 ثانیاً، میدانیم که ملائکه امر خداوند را به همراه خود فرود میآورند، حال سؤال این است که ملائکه بر چه .« برداشته میشود
کسی فرود میآیند؟ آیا فرود میآیند، اما نه بر فرد؟ یا آنکه بر پادشاهان و سلاطین، یا بر سایر مردم؟ بنابراین ملائکه بر قلب انسان
نه فقط بر زمین فرود میآیند. در اینجا همچنین سؤال میکنیم: آن کدام قلب است که اوامر خداوند را که به وسیلۀ ملائکه و روح
صفحه 37 از 59
فرود آمده پذیرا میشود؟ پاسخ: ملائکه و روح، امر الهی را بر قلب ولیالله و حجت او در زمین فرود میآورند، زیرا تنها آن قلب
شایستگی و توانایی نزول اوامر الهی را داراست. این ولایت در عصر رسول خدا(ص) در آن حضرت متجلّی بود و همۀ مسلمانان
متّفقاند که آن حضرت(ص) محور لیلۀ القدر در زمان حیات خود بودند. حال که این مطلب پذیرفته شد، به دومین نتیجه میرسیم
که: استمرار شب قدر در هر سال، و استمرار نزول همۀ امور به وسیلۀ ملائکه، بعد از رحلت رسول خدا(ص)، وجود جانشین و خلیفۀ
آن حضرت(ص) را، به منظور ایفاي همان نقش در شب قدر، اثبات مینماید. از همینرو از امیرمؤمنان حضرت علی(ع) روایت
شده که به ابن عباس فرمودند: به حقیقت، شب قدر در هر سال وجود ارد، در آن شب امر همۀ سال نازل میشود، و آن امر، بعد از
رسول خدا(ص) صاحبانی دارد. ابن عباس عرض کرد: آنان کیستند؟ امام(ع) فرمودند: من و یازده [فرزند] از صلبام. 5 و حضرت
امام باقر(ع) میفرمایند: هر کس به شب قدر، بر خلاف نظر و رأي ما ایمان داشته باشد، صادق نیست جز آنکه بگوید آن (شب
قدر) از آن ما (اهل بیت(ع)) است، و هر کس چنین نگوید به حقیقت تکذیب کننده است. خداي عزّ و جلّ بزرگتر از آن است
که امر را به همراه روح و ملائکه بر کافر فاسق نازل نماید، پس اگر بگوید که، او آن را بر خلیفهاي [غیر از ما] نازل میکند، این
سخن باطل است و اگر بگویند که آن را بر هیچ کس نازل نمیکند، ممکن نیست که چیزي نازل شده اما بر هیچ چیز فرود نیاید. و
اگر بگویند که خواهند گفت [اساساً] نازل شدنی واقع نشده، در گمراهی عمیق و آشکاري فرو رفتهاند. 6 امیر مؤمنان(ع) در
بیانی بلند، پس از ذکر حجج الهی، در پاسخ به سؤال کنندهاي که پرسید: این حجّتها کیستند؟، فرمودند: آنان عبارتند از: رسول
خدا(ص) و جانشینان برگزیدة آن حضرت(ص)؛ با کسانی که خداوند ایشان را همراه و قرین خود و رسولش ساخت و بندگان را
» : به طاعتشان فرا خواند، چنانکه از آنان بر خویش پیمان گرفت. ایشان صاحبان امر و کسانی هستند که خداوند دربارةشان فرمود
أطیعوالله و أطیعوا الرسول و اُولیالأمر منکم؛ 7 [اي کسانی که ایمان آوردهاید] خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاي امر خود را نیز
و لو ردّوه إلی الرسول و إلی اُولیالأمر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم 8؛ [و چون خبري حاکی از ایمنی یا » : و فرمود .« اطاعت کنید
وحشت به آنان برسد] و اگر آن را به پیامبر و اولیاي امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانیاند که [میتوانند درست و
شخص سؤال کننده عرض کرد: آن امر چیست؟ امام(ع) فرمودند: همان که ملائکه در شبی که همۀ .« نادرست] آن را دریابند
امور(خداوند) حکیم، از قبیل: روزي، طول عمر، اعمال، زندگانی، مرگ، علم غیب آسمانها و زمین، و معجزاتی که جز براي
فأینما » : خداوند، برگزیدگان و فرستادگان او در بین آفریدگانش امکانپذیر نیست، فرو میفرستند. آنان روي خدایند؛ که فرمود
تولّوا فثمّ وجه الله؛ 9 پس به هر سو رو کنید آنجا روي خداست. (از جملۀ) [آنان بقیتالله]، یعنی حضرت مهدي(ع) است که هنگام
پایان [روزگار] این [دنیا] میآید و زمین را از قسط و عدل لبریز مینماید، همان طور که از ظلم و ستم مملو شده باشد. و از
نشانههاي او غیبت و کتمان در وقت فراگیر شدن طغیان و فرا رسیدن انتقام است. و اگر مورد خطاب این امر در کلام خداوند،
منحصراً پیامبر(ص) و نه غیر ایشان بود، میبایست به وسیلۀ فعل ماضی دالّ بر عمل غیر دائمی بیان میشد، نه به صورت مستقبل،
» : و نمیفرمود « فرق کلّ امرٍ حکیمٍ؛ هر کاري، [به نحو] استوار فیصله یافت » و .« نزلت الملائکۀ؛ ملائکه نازل شدند » : یعنی میفرمود
10 از وجود ارتباط میان .« یفرق کلّ امرٍ حکیمٍ؛ هر کاري [به نحو] استوار فیصله مییابد » و « لا تنزّل الملائکۀ؛ ملائکه نازل میشوند
محتواي » : امامت و شب قدر، این نتایج به دست میآید: 1. وجود حجت خدا در هر عصر؛ علامه مجلسی(ره) در این باره میگوید
سورههاي دخان و قدر بر این امر دلالت دارد که حُکم نازل شده از نزد خداوند سبحان، در شب قدر، حکم یقینی، حتمی و واقعی
است، و ناگزیر از وجود فردي آگاه و عالم نسبت به آن حکم هستیم، زیرا در غیر این صورت، فایدهاي بر فرو فرستادن آن حکم،
مترتّب نیست. عالم به آن حکم، شخصی غیر از امام معصوم(ع) تأیید شده از جانب خداوند سبحان نیست. بنابراین، وجود امام
2. شمول 11.« واجبالاطاعه، عالم به همۀ امور دین در هر زمانی، تا هنگامی که تکلیف شرعی باقی است، لازم و ضروري است
ولایت ائمه(ع) بر همۀ مخلوقات؛ زیرا ایشان جایگاه نزول اوامر الهی مربوط به زندگانی بشر توسط ملائکهاند. به بیان دیگر، اوامر
صفحه 38 از 59
فیها » : خداوند بر صاحبان امر بعد از رسول خدا(ص) نازل میشود. 12 از حضرت امام باقر(ع) در بارة این کلام خداي تعالی که
روایت شده است که: هر آینه، در شب قدر تفسیر امور هر سال بر ولیّ خدا نازل میشود؛ بخشی از آن امور « یفرق کلّ أمرٍ حکیمٍ
مربوط به امور شخصی وي، و بخش دیگر مربوط به امور مردم است. 13 همچنین حضرت امام صادق(ع) میفرمایند: آن شب قدر
است که در آن گروههاي به حج رونده، طاعات یا معاصی، با زندگانی یا ممات نوشته میشود و خداوند در آن شب و روز، آنچه
را میخواهد واقع میکند، سپس آنها را به صاحب زمین القا مینماید. ابن حارث به آن حضرت(ع) عرض کرد: صاحب زمین
3. علم امامان(ع) از جانب خدا افاضه میشود؛ ابابصیر نقل میکند، که از امام صادق(ع) 14.« کیست؟ امام(ع) فرمودند: صاحب شما
عرض کردم: فدایتان شوم، آیا از آنچه نزد رسول خدا(ص) .« اگر بر [علم] ما افزوده نشود، به افول میرویم » : شنیدم که فرمودند
اگر چنین باشد، [ابتدا] پیامبر(ص) آورده و از آن آگاه میشود، سپس » : نیست هم بر علم شما افزوده میشود؟ امام(ع) فرمودند
15 سلیمان دیلمی میگوید، به حضرت صادق(ع) .« حضرت علی(ع)، و سپس یکی پس از دیگري، تا آنکه به صاحب این امر برسد
احکام حلال و » : امام(ع) فرمودند .« اگر بر [علم] ما افزوده نشود به افول میرویم » : عرض کردم: بارها از شما شنیدهام که فرمودید
عرض کردم: .« حرام را خداوند در کاملترین صورت آن بر پیامبر خود(ص) نازل فرمود و امام بر حلال و حرام، چیزي نمیافزاید
عرض کردم: آیا چیزي بر شما افزوده میشود .« در چیزهاي دیگر، غیر از حلال و حرام » : پس منظور از آن زیادي چیست؟ فرمودند
خیر، علم فقط از نزد خداي متعال خارج میشود، » : که از رسول خدا(ص) پوشیده بوده و از آن حضرت آگاه نبوده است؟ فرمودند
پس فرشتهاي آن را به سوي رسولخدا(ص) برده، میگوید: اي محمّد، پروردگارت تو را به چنین و چنان فرمان میدهد، آنگاه آن
حضرت(ص) میفرمایند: آن را به سوي علی ببر، و آن را به علی(ع) میرساند. آنگاه حضرت علی(ع) میفرمایند: آن را به سوي
حسن ببر. و همچنان به سوي [امامان(ع)] یکی بعد از دیگري میرود تا به ما میرسد. محال است که یکی از ائمه(ع) چیزي را
4. ولایت امامان(ع) در شب قدر مقدّر میشود؛ امیرمؤمنان(ع) 16.« بداند که رسول خدا(ص) و امامان قبل از او آن را ندانند
اي علی، آیا معناي لیلۀالقدر را میدانی؟ گفتم: خیر، اي رسولخدا، فرمودند: به » : دراینباره به نقل از رسول خدا(ص) میفرمایند
حقیقت خداوند، در آن همۀ آنچه تا روز قیامت واقع خواهد شد را تقدیر مینماید، و از جمله آنچه مقدّر میشود، ولایت تو و
آن شبی است که آسمانها و زمین و » : 17 همچنین امام صادق(ع) فرمودند .« ولایت امامان(ع) از فرزندانت تا روز قیامت است
5. همانطور که بیشتر مردم از قدر و منزلت شب قدر ناآگاهاند، و از شناخت آن باز داشته .18« ولایت امیرالمؤمنین در آن مقدّر شد
شدهاند؛ همین طور آنان از شناخت و معرفت یافتن نسبت به اهل بیت(ع) نیز باز داشته شدهاند، و جز خداوند متعال کسی آنان را به
حقیقت معرفتشان نشناخته است. مردم تنها بخشی ناچیز از ظاهر ایشان را میشناسند. روایت حضرت امام باقر(ع) نیز به همین مطلب
اشاره میکند که فرمودند: در حقیقت فاطمه(س)، همان لیلۀالقدر است. هر کس فاطمه را به حقیقت معرفتش بشناسد، به تحقیق
شب قدر را درك کرده است. همانا آن حضرت(س) فاطمه نامیده شد، زیرا خلایق از معرفتش باز داشته شدهاند. نبوت هیچ پیامبري
کامل نشد، تا آنکه به فضیلت و محبّت آن حضرت اقرار نمود. او صدیقۀ بزرگ است و اعصار نخستین بر مدار معرفت و شناخت او
، چرخیده است. 19 سید حسین نجیب محمّد مترجم: ابوذر یاسري ماهنامه موعود شماره 80 پینوشتها: 1. تفسیر نورالثقلین، ج 5
.8 . 7. سورة نساء ( 4)، آیۀ 59 . 6. همان، ص 638 . 5. همان، ص 619 . 4. همان، ص 621 . 2. همان. 3. همان، ص 620 . ص 635
.12 . 11 . مرآة العقول، ج 3، ص 79 . 10 . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 626 . 9. سورة بقره ( 2)، آیۀ 115 . سورة نساء ( 4)، آیۀ 83
14 . همان، . مراجعه کنید. 13 . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 622 « ولایت » به موضوع « ولا \الامر = صاحبان امر » جهت آگاهی دربارة
19 . علوي، فاطمۀالزهراء(س) لیلۀالقدر، . 18 . همان، ص 617 . 16 . همان. 17 . همان، ص 629 . 15 . اهل البیت، ص 231 . ص 625
. ص 7
آخرین پیام
صفحه 39 از 59
خطبۀ امیرمؤمنان حضرت علی(ع) قبل از شهادت کجایند مسلمانان اهل کتاب و ادیان گذشته (تا به شما بگویند) که در انجیل نام
« جبتر » و نزد فارسیان « بطریسا » و در میان مردم روم « کبکر » و در میان مردم هندوستان « اري » و در زبور « بريء » و در تورات « الیا » من
و نزد مادرم « بثریک » و در میان مردم حبشه « بوییء » و در میان کاهنان « حیثر » و در میان مردم زنگیان 4 « بثیر » و در نزد ترکان
و ... اشاره: نوزدهم ماه رمضان، مصادف با ضربت خوردن مولاي متقیان و امیرمؤمنان(ع) است. یگانه مردي که دشمنانش « حیدره »
اقرار به فضایلش داشتند و به گفتۀ آن مسیحی، عدالتش موجب شهادتش در محراب عبادت گردید. به همین مناسبت، در اینجا
آخرین خطبۀ آن مولا را به حضورتان تقدیم میکنیم. باشد که مقبول نظر آن حضرت قرار گیرد. در کتاب معانی الاخبار از امام
باقر(ع) چنین روایت شده است: امیرمؤمنان علی(ع) پس از پایان جنگ نهروان به شهر کوفه بازگشتند. در این هنگام به حضرتش
گزارش دادند که معاویه (با گستاخی و بیشرمی) آن حضرت را لعن نموده، دشنام میدهد، و یارانش را به قتل میرساند. حضرت
علی(ع) به پا خاست و خطبۀ غرّایی آغاز فرمود: پس خداي را ستایش نمود و بر او ثنا خواند و بر پیامبر خدا(ص) درود فرستاد و
شمّهاي از نعمتهایی را که خداوند بر پیامبرش و بر او ارزانی داشته، برشمرد. آنگاه چنین فرمود: اگر این آیۀ شریف در قرآن نبود
1 افتخارات و عنایاتی را که خداوند به من داده، بیان نمیکردم؛ ولی بنا به علّت « نعمت پروردگارت را بازگو کن » : که میفرماید
این فرمایش خداوند، سخن آغاز مینمایم و میگویم: خداوندا! تو را بر نعمتهاي بیشمار، و فضل بیکران و فراموش نشدنیات
سپاسگزارم. اي مردم! به من رسیده آنچه که رسیده و من اجلم را نزدیک میبینم. گویی هنوز که در میان شما هستم، به راستی که
شأن مرا از یاد بردهاید. من از میان شما میروم و آنچه را رسول خدا(ص) براي شما به یادگار گذاشت، من نیز آن را به یادگار
میگذارم: کتاب خدا و خاندان و عترتم. آنان همان عترت خاتم پیامبران، آقاي برگزیدگان و پیامبر برگزیده هستند که
هدایتگران به سوي نجاتند. اي مردم! شاید پس از این دیگر از گویندهاي گفتار مرا نشنوید جز آنکه دروغگو و افترا زننده باشد.
من برادر رسول خدا(ص) و پسر عموي او هستم، من شمشیر خشم و کیفر اویم، من ستون خیمۀ یاري او در هنگام ترس و شدّت و
سختی هستم. من همچون سنگ آسیاب جهنّم 2 در برابر دشمنان و دندانهاي خردکنندة آن بودم، من پسران و دختران آنان را یتیم
میگذاشتم، من جان آنان را میگرفتم 3، و من همان عذاب سخت شدید خداوند بودم که از گروه ستمکاران فرو گذاشته نخواهد
شد. منم که پشت پهوانان را به خاك مالیدم و سواران آنها را بر زمین انداخته، به هلاکت رساندم، و هر که به خداي رحمان کفر
میورزید، نابودش نمودم. منم داماد بهترین مردم، منم سرور جانشینان پیامبران و جانشین برترین پیامبران، منم دروازة شهر علم،
خزانهدار علم رسول خدا(ص) و وارث او. منم همسر بتول، بانوي بانوان جهانیان، حضرت فاطمه(س)، آن بانوي پرهیزکار،
برگزیده، نیکوکار و هدایتگر، حبیبۀ حبیب خدا و برترین دختران او از سلالۀ او و ریحانه و گل خوشبوي رسول خدا(ص)، دو
نوادة او بهترین نوادگان هستند که هر دو فرزند مناند که آنان شایستهترین فرزندان هستند. آیا در میان شما کسی هست که آنچه
و در تورات « الیا » را گفتم قبول نداشته باشد؟! کجایند مسلمانان اهل کتاب و ادیان گذشته (تا به شما بگویند) که در انجیل نام من
« بثیر » و در نزد ترکان « جبتر » و نزد فارسیان « بطریسا » و در میان مردم روم « کبکر » و در میان مردم هندوستان « اري » و در زبور « بريء »
« میمون » و نزد دایهام « حیدره » و نزد مادرم « بثریک » و در میان مردم حبشه « بوییء » و در میان کاهنان « حیثر » و در میان مردم زنگیان 4
است. آگاه باشید من در قرآن مجید نامهاي ویژهاي دارم، « ظهیر » و در نزد پدرم « فریق » و در نزد ارمنیها « علی » و در میان عرب
همانا خدا با » : بپرهیزید از اینکه آنها را نادیده بگیرید که در این صورت، در دینتان گمراه خواهید شد. خداوند میفرماید
پس در این هنگام، ندادهندهاي » : 5، منم آن صادق راستگو. منم آن منادي در دنیا و آخرت که خداي میفرماید « راستگویان است
اعلامی است » : 6 که آن ندا دهنده من هستم. و در جاي دیگر میفرماید « در میان آنان ندا میدهد که: لعنت خداوند بر ستمگران باد
خداوند با نیکوکاران » : 7 من همان اعلام و اذان هستم. منم آن محسن و نیکوکار که خداوند میفرماید « از ناحیۀ خدا و رسول او
صفحه 40 از 59
که « یاد کننده » 9 منم آن .« در این امر تذکّري است براي کسی که قلب دارد » : 8 منم آن دارندة قلب، که خداوند میفرماید .« است
اصحاب » 10 و .« کسانی که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مینمایند » : خداوند میفرماید
ما هستیم: من، عمویم، برادرم و پسر عمویم، سوگند به خدایی که شکافندة دانه و هستۀ گیاه است! آتش جهنم دوست ما را « اعراف
و بر اعراف مردانی هستند که همه را از » : فرا نمیگیرد، و دشمن کینهتوز ما وارد بهشت نمیگردد. خداوند متعال میفرماید
و او کسی است که از آب، انسان را آفرید آنگاه او را نسب » : 12 که خداوند میفرماید « صهر » 11 منم آن .« چهرههایشان میشناسند
براي « سلم » 14 منم .« و آن را گوشهاي شنوا دریابد و بفهمد » : که خداوند میفرماید « گوش شنوا » 13 منم آن .« و سبب قرار داد
15 و مهدي این امّت از فرزندان من است. آگاه ،« و مردي که تنها تسلیم یک نفر است » : رسول خدا(ص) که خداوند میفرماید
باشید! من وسیلۀ آزمایش شما قرار داده شدهام؛ با بغض و کینۀ من، منافقان شناسایی میشوند و به مهر و محبّت من، خداوند،
به راستی دوست نمیدارد تو را » : مؤمنان را آزمایش مینماید. و این همان عهد و پیمانی است که پیامبر اُمّی در مورد من فرموده که
من پرچمدار پیامبر خدا(ص) در دنیا و آخرت هستم، رسول خدا(ص) پیشرو من، و من .« جز مؤمن و دشمن نمیدارد تو را جز منافق
پیشرو شیعیان و پیروان هستم، به خدا سوگند! (در روز قیامت) دوستان من تشنگی نخواهند کشید، و از چیزي نخواهند ترسید، زیرا
من ولیّ و سرپرست مؤمنانم و خداوند سرپرست من است و بر دوستداران من همین بس که دوست دارند آنچه را که خدا دوست
میدارد و بر دشمنان کینهتوز من همین بس که کسی را دشمن میدارند که خداوند او را دوست میدارد. آگاه باشید! به من
گزارش رسیده که معاویه به من دشنام داده و مرا لعن نموده است. خداوندا! او را با شدّت و سختی در هم کوب و لعنت خود را بر
کسی که مستحقّ آن است فرود آور، اي پروردگار جهانیان! این را بپذیر، اي پروردگار اسماعیل و مبعوث کنندة ابراهیم! که همانا
به شهادت « ابن ملجم » تو ستوده و بزرگواري. آنگاه حضرتش از فراز منبر پایین آمده و دیگر بر بالاي آن نرفت تا آنکه به دست
2. علّامه مجلسی در شرح این فراز میگوید: یعنی من . رسید. 16 ماهنامه موعود شماره 80 پینوشتها: 1. سورة ضحی ( 93 )، آیۀ 11
صاحب آن سنگ هستم که حاکم بر آن بوده و کافران را به سوي دوزخ میرسانم و احتمال دارد این عبارت استعاره باشد، یعنی
من در حمله به کافران همانند آن هستم. 3. علّامه مجلسی در شرح این فراز میگوید: یعنی من کافران را میکشم و به همین سبب،
قابض ارواح آنان میگردم. یا اینکه: من در هنگام مرگ آنها، حاضر میگردم و به اذن من آنان قبض روح میگردند و احتمال
دارد معناي استعارهاي نباشد، بلکه حقیقت باشد و همین معنی ظاهر است. 4. زنگیان؛ گروهی از سیاهان هستند. 5. در همۀ مصادر و
سورة توبه .« با راستگویان باشید » :« کونوا مع الصابرین » : همچنین اصل نسخه چنین آمده، ولی در قرآن کریم آیه چنین آمده است
. 9. سورة ق ( 50 )، آیۀ 37 . 8. سورة عنکبوت ( 29 )، آیۀ 89 . 7. سورة توبه ( 10 )، آیۀ 3 . 6. سورة اعراف ( 7)، آیۀ 44 . 10 )، آیۀ 191 )
12 . صهر؛ به معناي داماد، شوهر خواهر و در مورد خویشاوندي . 11 . سورة اعراف ( 7)، آیۀ 46 . 10 . سورة آل عمران ( 3)، آیۀ 191
16 . معانی الاخبار، . 15 . سورة زمر ( 39 )، آیۀ 29 . 14 . سورة حاقّه ( 69 )، آیۀ 12 . نسبی به کار میرود. 13 . سورة فرقان ( 4)، آیۀ 54
ص 56 ح 9، بشارة المصطفی، ص 12 ، بحارالانوار، ج 33 ، ص 282 ، ح 547 . گفتنی است که عالم جلیلالقدر شیخ صدوق در
در ذیل این حدیث شریف توضیح و بیان زیبایی آورده است. « معانی الاخبار »
امام مظلوم و غریب ما
سخنرانی منتشر نشدهاي از مرحوم حاج قدرت الله لطیفی (ره) یکی از بندگان صالح خدا و از دوستان و شیعیان مخلص حضرت
صاحب الزمان ع)، که چندي پیش به محضر مقدس آقا شرفیاب شده بود نقل میکرد، به حدّي وجود مقدس آقا سلام الله علیه را
افسرده و ناراحت دیدم که همین طور از چشمان مبارکشان اشک جاري بود و از شیعیان و دوستانشان گلهمند بودند که چرا اینقدر
در حقّ ما جفا و کوتاهی میکنند و براي ما دعا نمیکنند. در صورتی که اگر شیعیان و محبان ما با اخلاص دعا و استغاثه کرده، و
صفحه 41 از 59
از خداوند طلب فرج کنند خداوند به آنها فرج داده، از این گرفتاري روز افزون دنیا آنها را نجات میدهد؛ ولی افسوس که اینها در
دعا کردن کوتاهی میکنند. این نکته را همه شنیده و میدانیم که بنی اسراییل از فشارها، گرفتاريها و سختیهایی که فراعنه بر سر
آنها میآوردند به تنگ آمده بودند. عده اي از خواصّ آنان، چهل روز سر به بیابانها گذاشتند و به گریه و ناله و استغاثه پرداخته،
پیشانی بر خاك نهادند. خداوند هم بر آنان ترحّم کرد و بنابر برخی روایات 120 سال و بنابر برخی دیگر 180 سال قیام حضرت
موسی، را جلو انداخت وبا آمدن موسی، بنی اسراییل را از شرّ فرعون و فرعونیان نجات داد. امام صادق ع) فرمودند: اگر آنچه را
قوم موسی انجام دادند شما هم انجام دهید (با همان کیفیت و شیوهاي که آنها عمل کردند و انقلاب به پا نمودند و از همه چیز
گذشته و دعا کردند) براي شما هم فرج حاصل میشود. ولی متأسفانه تا به حال در بین ما شیعیان چنین اتفاقی نیفتاده و نبودهاند
کسانی که آنها را به این سمت تشویق و حتّی اجبار بکنند که فرج را از خدا بخواهند. در حالی که در زمان موسی عدهاي از
خواص بودند که مردم را تشویق کردند که از زندگی و کسب و کار دست بردارید و بروید استغاثه کنید. خدا، مرحوم شرفی، نبوي
و جوادي را رحمت کند. حدود 43 سال قبل؛ سی, چهل نفر از منتظران مشهد که الآن دو سه نفر بیشتر از آنان زنده نیستند روزي
از مشهد خارج شده، به کوهی در دو سه فرسخی شهر رفتند. ظاهراً هوا هم سرد بوده است. نیمههاي شب که سرما آزارشان میداده
به داخل غاري در میانۀ کوه میروند و آتش روشن میکنند. در تمام مدت هم گریه و فریاد میکردهاند. شبهاي دوم و سوم چند
نفر از اینان به حالت غشوه میافتند و در شرف مرگ قرار میگیرند. اینها از ابتدا هیچ چیزي با خود نبرده بودند و بسیار جدي عزم
کرده بودند که یا مرگ یا اینکه فرج مولا صاحب الزمان(ع) را بگیریم. مرحوم آقاي شرفی نقل کردند ما وقتی دیدیم نیمه شب
سرما شدت گرفت و شرایط اینجور شد، چند نفري با هم نشستیم و شور کردیم. در جلسه دربارة این بحث کردیم که اگر چندتا از
اینها بمیرند و دولت بفهمد، سراغ ما میآیند و دچار مشکل میشویم. از همین رو به هر زحمتی بود بیماران جمع را که شبیه جنازه
بودند از آنجا منتقل کردیم و بی آنکه هیچ نتیجهاي از آن ماجرا به دست بیاوریم برگشتیم. این یک حرکت کوچک مذبوحانه و
غلطی بوده است. شکل حرکت اصلًا درست نبوده است. باید یک حرکت کلّی اتفاق بیفتد و عموم شیعیان بخواهند و کار را از
روي اساس و منطق حسابی انجام بدهند، نه اینکه هیچ چیزي با خود نبرند به این امید که جبرییل براي ما از بهشت مائده میآورد.
هر کسی براي خودش یک کوزه آب و سفره نانی بردارد. اینکه غلط نیست و درست است. بعد به گریه و استغاثه بپردازند. مهم آن
ناله,گریه و استغاثه و از خداوند خواستن است؛ خداوند هم بالاخره فرج را میرساند. اگر ما بخواهیم میشود ؛ علتش هم این است
که از ما خواستهاند دعا کنیم و بخواهیم؛ و الّا اگر بنا بود خواستن ما بی ثمر باشد این همه سفارش و تأکید نمیشد. نخواستهاند که
.« هرچه میتوانید براي فرج من دعا کنید، که فرج شما در فرج من است » نستجیر بالله ما را گول بزنند. امام عصر ع) که فرمودهاند
یعنی تا براي من فرج نشود براي شما هم فرجی رخ نمیدهد. مگر نستجیر بالله ایشان میخواستهاند شیعیان خود را فریب بدهند؟!
آیا اساساً این تصوّر منطقی است؟ پس دعا کردن اثر دارد. دعا, خواستن است. باید از خدا خواست تا او اجابت کند. بسیاري از
افراد بودهاند و در کتابها هم آمده که استغاثه کردهاند و حاجتشان را گرفتهاند، و ما هم اگر استغاثه کنیم قطعاً جواب میگیریم.
متأسفانه هنوز این دعا و خواستن, جمعی و عمومی نشده که، شهري و روستایی, تاجر و بازاري، و اداري و... بخواهند. باید همه با
هم بخواهند تا اجابت شود. شما نگاه کنید همین الآن دنیا در آتش فتنه و فساد در حال سوختن است. هر کس قوي تر است ضعیف
را میزند، و هرکس پولدارتر است به زیردستان خود بیشتر ستم میکند. توجه نداریم که مُصلِح همه این گرفتاريها, بدبختیها,
بیچارگیها، فسادها, تعديها وفحشاها و هرچه میشود کسی جز امام عصر سلام الله علیه نیست و فقط امام عصر و حجت و ولیّ
خداست که چنین قدرتی دارد. تا این آقا نیاید دنیا اصلاح نمیشود. نور پروردگار وجود مقدس امام زمان ع) است که میتواند
همه چیز را اصلاح کند. ما دنبال چه هستیم؟ آن شخص میگفت دیدم امام عصر سلام الله علیه آنقدر ناراحت هستند که
اشکهاي مبارکشان همانند دانههاي مروارید روي محاسنشان میریخت و از من و شما و امثال ما و خلاصه همه و همه گله و
صفحه 42 از 59
شکایت داشتند. خدا به آبروي آن عزیز همه ما را به وظایفمان آشنا کند و ما را به خواستههاي ایشان نزدیک بکند تا بدانیم چه باید
بکنیم. یکی از این بندگان خدا برگه اي به دستم داد که وقتی بعضی عبارات آن را خواندم گریهام گرفت. در این برگه آمده که
حضرت فرمودند: به مردم بگویید که براي من به اندازة زندانی یا لااقلّ یک مریض دعا کنند. یعنی شما ببینید وقتی یکی از
نزدیکانتان پدر, مادر و یا اولادتان بیمار شود چطور نذر و دعا میکنید؟ آیا وجداناً براي امام عصر ع) هم ما همینطور دعا
میکنیم؟ کسی که براي ( برآورده شدن) حاجت خود نذر میکند، چهل شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمکران برود؛ اگر به
قصد ظهور من این کار را انجام دهد زودتر حاجتش روا میشود. یعنی اگر همگی دست از کار و زندگی و همه چیز خود
میکشیدند، و جز ظهور مولا صاحب الزمان ع) هیچ چیز براي آنها اهمیت نداشت، و از خداوند ظهور حضرت را طلب میکردند،
فرج میرسید. آن شخص به حضرت عرضه میدارد: اکثر مردم شما را میخواهند و همیشه دعایتان میکنند. حضرت هم در جواب
او فرمودند: از هر صد نفر با اخلاص که دعا میکنند فقط یک نفر خالص است و براي فرج من دعا میکند و بقیه همه هواي نفس
میگویند مصداق این صحبت هستند. اینجاست که انسان آتش « اللهمّ عجلّ لولیّک الفرج » است. یعنی نود و نه درصد از آنها که
میگیرد. حضرت ادامه دادند: شیعیان ما به اندازة آب خوردنی, ما را نمیخواهند. اگر میخواستند، از صمیم قلب و جدّي دعا
میکردند، و فرمان ظهور از جانب پروردگار میرسید. سپس حضرت رو به سید الشهداء ع) نموده، فرمودند: یا جدّاه! شما در کربلا
تنها ماندید و من هم در این زمان تنها ماندم! من هم در صحراها تنها هستم. کسی به نداي من توجه ندارد و توجه نمیکند. من
خیلی تنها هستم. مردم در طرف دیگر براي خود زندگی میکنند و من در یک طرف تنها ماندهام. حضرت، مجدداً رو به آن
دوست نموده، فرمودند: چرا به مردم نمیگویید من مظلوم هستم. مردم مرا فراموش کردهاند. برو به مردم بگو امام زمانتان مظلوم
وغریب است. من مظلومترین فرد عالم هستم. دلم خون است. براي ظهورم دعا کنید. اگر براي ظهورم دعا کنید به سرعت یک
ناگهانی) اتفاق =) « بغتۀ » چشم برهم زدن (امر ظهور, اصلاح و) درست میشود. این بیان طبق همان روایت است که فرمودند: ظهور
میافتد. اگر شما دعا کنید، و با اخلاص درخواست کنید، بی آنکه کسی خبر و اطلاع داشته باشد، ظهور به طور ناگهانی اتفاق
است. خدایا آنچه را به من وعده « بغتۀ » میافتد. شب همه در خوابند که ناگهان نداي حضرت جبرئیل بلند میشود. این معناي
دادهاي عنایت بفرما. قیامم را محقق و گامهایم را استوار کن و به واسطۀ من جهان را از عدل و داد لبریز فرما. وقتی خداوند به ما
اجازة سخن و قیام بدهد، حقّ به طور کامل آشکار و باطل به طور کامل نابود، و پریشانی به طور کلّی از میان شما محو میشود.
بهره بردن مردم از وجود من در دوران غیبتم، همانند بهره بردن آنان از خورشید است هنگامیکه هوا ابري است. ظهور من پس از
سالیان دراز و تاریک شدن قلبهاي مردم و حکمفرما گردیدن ستم و بیداد در سراسر دنیا خواهد بود. حضرت ولی عصر ع)
فرمودند: به شیعیان و دوستان ما بگویید خداوند را به حقّ عمهام حضرت زینب(س) قسم بدهند که فرج مرا نزدیک بفرماید.
حضرت مهدي ع) در عالم خواب به آیت الله سید محمدهاشم گلپایگانی فرمودند: برشما شیعیان است که در همه حال دعاي فرج
حرّ بن یزید » را بخوانید، و فرج مرا از خداوند بخواهید. امام مجتبی سلام الله علیه فرمودند: بر منبرها به مردم بگویید همانند
توبه کنند و آنگاه براي حضرت حجّت و تعجیل ظهورشان دعا کنند. این دعا مانند نماز (میت) واجب کفایی نیست که با « ریاحی
خواندن عده اي (در یک مسجد یا شهري) از عهدة بقیه ساقط شود بلکه همانند نمازهاي یومیه که بر همه واجب است و هیچکس
نمیتواند آنرا ترك کند، دعا بر وجود مقدس امام عصر(ع)، بر همه واجب است. امام صادق ع) فرمودند: هنگامیکه عذاب بر بنی
اسراییل نازل شد، آنها تا چهل روز در پیشگاه خداوند ناله و زاري کرده، نجات خود را از خداوند مسئلت نمودند. خداوند دعاي
آنان را اجابت فرمود و به حضرت موسی وهارون وحی نمود، بروید بنی اسراییل را از دست فرعونیان نجات دهید. در نتیجه خداوند
170 یا 140 سال باقیمانده به ظهور موسی را صرف نظر کرد. شما شیعیان هم اگر چنین کنید و ظهور ما را از خداوند بخواهید به
شما عنایت میشود. 1 من از همۀ شما میپرسم آیا این صحبت درست است یا خیر؟ اگر درست است پس چرا مردم را به سمت
صفحه 43 از 59
سر دهند و امام عصر سلام الله علیه بیایند؟ امام صادق ع) به مفضل « واغوثاه » ایشان راهنمایی نمیکنیم تا همۀ مردم فریاد
فرمودند: اي مفضل، اخبار و احادیث و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدي را به شیعیان ما برسان تا مردم در دین خود شک
نکنند و هرچه میتوانند براي ظهور آن حضرت دعا کنند. شما نگاه کنید این همه در روایات حضرات معصومین(ع) به دعا براي
ظهور تأکید و سفارش شده که هرچه میتوانید براي فرج آن عزیز ناله و گریه کنید و از خدا بخواهید. شما از هر کس بپرسید که
شرایط فعلی دنیا را چه کسی میتواند. اصلاح کند پاسخ همه این است که تنها امام زمان ع) میتواند. چرا با این حال ما مردم را به
این سمت راهنمایی نمیکنیم؟ این ماجرا را همه شنیدهایم که، در زمان مرحوم میرزاي شیرازي(ره) وباي شدیدي در سامرا آمد.
شدّت بیماري به قدري زیاد بود که جنازههاي افراد کنار خیابانها افتاده بود و کسی نبود آنها را جمع آوري کند. آنهایی که از
لحاظ مالی قدرت داشتند از شهر بیرون میرفتند و بقیه عملًا محکوم به فنا بودند. روزي میرزا در مجلس درسش گفت من حکم
میکنم همه زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانند. سه روز بعد وبا به کلی برطرف شد. این حقیقت است و داستان
نیست. این بدبختیهایی که در گوشه گوشۀ دنیا گریبانگیر شیعیان و مسلمانان شده از وبا بدتر نیست؟ چرا ما دسته جمعی چنین
حرکتی را براي تعجیل در فرج انجام نمیدهیم. همۀ آنها که دلشان میسوزد و امام زمان را میخواهند و این مفاسد را نمیتوانند
سلمان, » : تحمل کنند، دسته جمعی براي حضرت حرکت کنیم و زیارت عاشورا را بخوانیم. پیامبر اکرم(ص) به سلمان فرمودند
از همۀ شما میپرسم آیا همین دوران ما را .« زمانی میآید که نگه داشتن ایمان از نگه داشتن آتش سرخ در دست سخت تر است
حضرت توصیف ننمودهاند؟ آیا الآن کسی میتواند به راحتی دین و ایمان خود را نگه دارد؟ بشر, تو دیگر منتظر چه هستی و چه
قرار بوده اتفاق بیفتد که هنوز اتفاق نیفتاده است؟ تا شرایط دنیا از این بدتر نشده بیایید همه با هم فریاد بزنیم, استغاثه کنیم و وجود
مقدس امام عصر(ع) را از خداوند بخواهیم تا بیایند و دنیا را از این وضعیت نجات دهند. خاتمه دهنده به این بساط و مصلح حقیقی
تنها امام زمان ع) است. وجود مقدس امیرالمومنین(ع) در جواب خواصّ که به ایشان اعتراض و گله میکردند چرا قیام نمیکنید؟
میفرمودند: اگر تنها بیست نفر شما فردا صبح جمع شوید قیام میکنم؟ فردا صبح که شد تنها سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و جمعی
که تعدادشان هفت نفر نمیشد جمع شدند. این ماجرا چند مرتبه تکرار شد و باز آنها زیر حرفشان زدند. با یک محاسبۀ سرانگشتی
حساب کردم دیدم جمعیت آن وقت مدینه حدود صد هزار نفر بوده است. الآن جمعیت شیعیان دنیا را میتوانیم حدود دویست
میلیون نفر در نظر بگیریم. بیست نفر از صد هزار نفر معادل چهل هزار نفر از دویست میلیون نفر است. اگر چهل هزار نفر همانند
سلمان و مقداد و... الآن باشند قطعاً حضرت ظهور میکنند و تشریف میآورند. خداوند، همۀ شیعیان را از خواب غفلت بیدار کند.
همه را خواهان ظهور مولا صاحب الزمان ع) قرار بدهد. خدا باید لطف کند و از ما جز دعا کردن برنمیآید. هر روز، هر ماه و هر
سال این دنیاي بیمار وضعش بدتر از قبل شده، بهتر نشده است. اینها رنگهایی است که شیطان میریزد تا مردم را فریب دهد.
مصلح حقیقی باید بیاید، تا او نیاید وضعیت دنیا درست شدنی نیست. همه وظیفه داریم به قدر قدرت و نفوذمان، آنهایی را که از
ما شنوایی دارند؛ خانواده، دوستان و آشنایانمان را وادار کنیم هر صبح و شب و هر آن براي وجود مقدس بقیۀ الله(ع)، دعا کنند و
از خدا با سوز دل و اخلاص دعا کنند تا ظهور حضرت را بغتۀ به ما عنایت کند. گدایان آمدند بگشاي در را مپوش از ما رخ
همچون قمر را که ما دلداده عشق تو هستیم به راهت از همه دنیا گسستیم ماهنامه موعود شماره 80 پی نوشت: این سخنرانی در
2 ایراد شده است. /9/ تاریخ دوشنبه 83
ماه صیام، ماه عشق
در بلاد قدسیّۀ حبلالمتین، شمیم خوش ماه مبارك رمضان در میرسد و فضاي سراسر معنویت آن دیار را عطرآگین میسازد.
محراب دل دوباره آغوش میگشاید و مملوکان واقعی طریقت را به گذاردن پیشانی عشق بر سجادة رمضان دعوت میکند. سروش
صفحه 44 از 59
عشق بر گلدسته مطهّر ماه رمضان حاضر گشته، با ترنم پر طراوت روزهداري، باب رمضان را به روي رمضانیان در سحرگاهان هر
روز، گشوده میسازد. زمین عشق است و آسمان عشق و این دلدادة واقعی عشق است که باب رمضان را به روي خویش گشوده
مییابد و خود را ملبس به جامۀ رمضانی میسازد. تن به دنیاست و جان به آخرت، و این روح مفتون پرواز است که در عالم صغیر
نظر به حظیرةالقدس دارد و طریق پرواز میجوید. تن عالم صغیر است و روح که آن را ابزاري در جهت تکامل و رسیدن به دیار
واصلین میداند با تمسّک و چنگ زدن به ماه مبارك صیام، عزم آن دارد تا خود را طاهر ساخته، از زندان تن رهایی یابد. ماه
مبارك صیام در میرسد و صائمین براي مبارزه با نفس غدّار، خود را مسلح به سلاح روزه نموده، امساك را پیشۀ خویش
میسازند. امساك در برابر تمنّیات و تعلّقات دنیوي که به واقع متارکۀ دنیا و مقاصد شوم آن است، از شروط آنی گشتن بوده،
فضایل خلیفۀاللهی را با خود به ارمغان میآورد. صائم در گذر از بلدالزمان به طرفۀالعین، عفاف بر دیده و گوش و زبان میکشد و
خود را محصور عوالم قدسیّه اعتکاف میسازد. تا به راستی معتکفی گردد که تعبّد و بندگی در تمامی عمر پیشهاش باشد و قدم در
این راه گذارد. راهی که سراسر عشق است و حیات. رحمت است و برکات و بالاخره وجود است و وجود. دنیا نقش است و خالق
دادار، نقاش و صائمین این ناظران واقعی نقش، راه رسیدن به نقاش را میجویند و خود را بومی میدانند در دست نقاش. نقاشی که
قلم در خلق ابداع زیباییها میزند و بدان دم مسیحایی میبخشد. مرزوقین در ماه مبارك صیام که با تیغ صائمی روح خویش را
حجامت نمودهاند و بر زمانۀ غدّار پشت نموده، عشق را میجویند، چه زیبا مقام مییابند و رمضانی میشوند. حضور بر خوان
گستردة ماه صیام شرایط تشرّف دارد و چهار تکبیر زدن. شرایط تشرّف، تعبّد و بندگی است و جامۀ زیباي احرام را کسوت خویش
ساختن و چهار تکبیر زدن، مهزوم ساختن عفریت نفس و صیانت از آن تا بدان جا که قابض الارواح در رسد و هادم اللذّات را با
خود به ارمغان آورد. عالم وجود در ذکر مذکور، مذکور در ذکر ذاکر، چون این ماه، ماه ذاکر و مذکور است و این بشارت است
از خالق (همانا مذکور) که هر آینه ذاکر به ذکر مذکور پردازد، مذکور نیز ذکر ذاکر گوید و او را در انجام اعمالش یاري رساند.
چون هر پگاه از ماه عشق در میرسد، ذاکرین با نجواي روحبخش سحر و اذان صبح خود را ملبس به جامۀ روزهدار ساخته، بر
مرکب تقوي سوار میشوند تا خود را به خوان گستردة رمضان برسانند. خوانی که جلوس در گوشه گوشۀ آن خواهش دل است و
نهایت آرزوي اتقیا. بر روي مقام یافتگان رمضان، باب تناول از مائدههاي جنّت گشوده میشود و رهایی از صفیر تن را با خود به
ارمغان میآورد. آنجا که مدعوین رمضان در التذاذند، دلستان است و دلستان را محضري است بَلَد القدسیّه که مدعوین آن در تنعّم
کامل، از بلاد مضایق دنیوي گذشته و بیهیچ دغدغه و آزردگی خاطر در آن ساکن گشتهاند. خیل یاران در راهند تا با پاي نهادن
به وادي ظهر بر گلدستههاي اذان آن، بوسه زده و با طاهر گشتن و عنبرین ساختن دل از عطر خوش روزه، مهیاي مجالست و
محاورت با یگانه صاحب این ضیافت گردند. روح، مشتعل از حسرت وصال است و واصلین در شهر رمضان غوطهور در بستر
حریرگون وصلت، کوهی از رشک و حسد را از کردة گناهآلود خویش رها ساخته و پاي به بلاد مقدّس رمضان میگذارد تا وصال
یابند. مؤذن با بلند ساختن بانگ اذان، رمضانیان را به سوي خویشتن خویش فرا خوانده، به گشودن افطار دعوت مینماید. الهی، اي
که بر فقر ایمانم پرده پوشاندي و همچون دیگر مدعوین مقرّب درگاهت، منّت گذاردي تا از خوان گستردهات اطعام یابم و در راه
رمضانیشدن ساعی گردم، پیشانی سپاس بر سجدهگاه دل فرود آورده، چشمان را در راه رؤیت آیات بیکرانت از اشک شوق و
حسرت تطهیر نموده، اشکبار میسازم. پس تو را به این چشمان اشکبار در راه تحصیل این ضیافت بیکران سوگند میدهم که از
گناهانم درگذري و مرا نیز ملبس به جامۀ زیباي واصلین نموده، روزه دارم بخوانی. اي ساقی عشق، درب خمخانۀ رمضانیات
بگشاي و از بادة شیرین آن نیز طرب را براي این راکب که مرکب خویش گم کرده است به ارمغان آر. محمدتقی گنجیواحد
شعر و ادب
صفحه 45 از 59
حادثۀ سپید هر شب کسی در من خواب میبیند که فردا حادثهاي بالغ زمین را میلرزاند فردا نخستین روز آفرینش دیگر بار طلوع
میکند و خدا با شش اشارت ? خلقت را بشارت میدهد فردا اسبی بالدار از آسمان اُسطوره نازل میشود و تمام پرستوهاي
رُفتگر را از کوچههاي حقارت میتکاند و در وسعت بینیازي پرواز میدهد. فردا همۀ درختان اصالت بال درمیآورند و طراوت را
در حیاط کوچک همۀ خانههاي عطش آب میپاشند. فردا دستان نحیف هیچ شاخهاي به دریوزگی بادهاي هرزه آبروي خویش را
پُل نمیبندد و خورشید در چهار سوي گیتی سخاوت خویش را سکه میزند. فردا بیداري ظهور میکند و چشمان ظلمت کور
میشود و عشق بر چکاد آزادي پرچم خود را به اهتزاز درمیآورد. هر شب کسی در من خواب میبیند که فردا حادثهاي سپید دهان
باز میکند و هر چه سیاهیست در خود فرو میبلعد. پینوشت ?: به روایتی خداوند جهان را در شش روز آفرید. رضا اسماعیلی
اي ظهور ناگهانی! اي بشارت بهشتی، اي ظهور ناگهانی یک غزل به من نظر کن، با دو چشم آسمانی در مقام گفتن از تو، ناتوانِ
ناتوانم میکنم تو را تکلّم، با زبانِ بیزبانی دیدن تو آرزویی، از تبار غیرممکن پشت خلوت خیالم، مثل بوي گُل نهانی میدَوَم
نشانهات را، پا به پاي بوي حسرت میدَوَم نشانهات را، پا به پاي بینشانی تو، عبور یک خیالی، رَدِّ پا نمانده از تو از کجا گذشتهاي
تو، اي نسیم ناگهانی؟! ردّ قلب عاشقت را، از غزل گرفتهام من اي تغزل مجسّم، اي غزلترین نشانی کی ظهور میکنی تو، آفتاب
عالَم آرا؟ کی ظهور میکنی تو، اي فروغ جاودانی؟ حاجتی ندارم از تو، جز تبسّم ظهورت کی غبار غیبتت را، از دلم تو میتکانی؟!
رضا اسماعیلی غزل انتظار چرا ز پیک سپیده خبر نمیآید؟ چه رفته است که شب را سحر نمیآید به پیشواز، همه منتظر، چراغ به
دست سوار صبح چرا از سفر نمیآید به انتظار سپیده، سپید شد دیده ز پشت قلّۀ شب، صبح در نمیآید امیدوار نشستیم در گریوة
صبر به انتظار، ولی منتظر نمیآید چگونه از سر کوچه به خانه برگردم بدین گمان که سواري دگر نمیآید امید ماست که پایش
همیشه میلنگد سوار وادي خورشید ورنه میآید حمید واحدي (ارومیه)
پیر چنگی
پیرمردي که عمري را به نواختن چنگ گذرانده بود یک روز، وقتی که پیري، تنهایی و شکستگی به او روي آورد، ،« پیرچنگی »
چنگش را برداشت و رو به قبرستان به راه افتاد. روي سنگِ گوري نشست و شروع به نواختن کرد. حالا نزن و کی بزن. اسماعیل
شفیعی سروستانی نمیدانم براي تو پیش آمده یا نه! منظورم رویارو شدن با سؤالی است که نتوانی جوابی روشن و قانع کننده براي
سؤال کننده آماده کنی. یکی دوهفته پیش، وقتی از کلاس بیرون میآمدم دانشجویی پیش من آمد و بیمقدمه پرسید: آقا! راستی
ما براي چه به این دنیا آمدهایم و بعداز اینکه از این دنیا رفتیم چه بر سرمان میآید؟ سؤال غیرمنتظره بود! گفتم: شاید الآن نتوانم
جوابِ کاملی به این سؤال بدهم اما، حداقل میتوانم بگویم براي چه چیزهایی به دنیا نیامدهایم. بهویژه در هنگامهاي که همه چیز
مثل آهویی تیزرو با سرعت در حال فرار است. مثل روزگار و عمر، و همه آنچه که پیرامون ما میگذرد. میگویند ستارهاي در دور
دستِ آسمان است که 12 میلیون سال نوري طول میکشد تا نورش به زمین برسد. حالا با یک حساب نه چندان ساده میتوانی
دریابی میان میلیاردها کهکشان و منظومه، چند میلیارد ستاره و سیاره در حال نور افشانی است و آسمان بالاي سر ما چقدر طول و
عرض دارد. تازه این همه هم به طور دائم در حال باز شدن هستند. عجب عالمی است! با این همه گاهی چنان احساس دلتنگی
میکنم که هستی را با همه طول و عرضش مثل قفس تنگ میبینم. در میان همه آنچه در دنیاي آشکار و هویدا پیرامون ما را گرفته
هیچ چیز به اندازه تماشاي آسمان و مطالعه آن آدمی را حیران و متعجب نمیسازد. در جایی میخواندم که چیزي حدود یک
میلیارد کهکشان در آسمان پهناور وجود دارد که علیرغم آنکه هر کهکشان چند صد و شاید چند هزار میلیون ستاره و سیاره را در
خود جاي داده، تا کهکشان دیگري قریب به یک میلیارد سال نوري فاصله دارد. تازه این تنها آسمان فراروي ماست و نه چیزي
بیشتر. در جایی هم خواندهام که: خداوند دوازده هزار عالم دارد که هرکدام از این عوالم بزرگتر از هفت آسمانها و هفت زمینها
صفحه 46 از 59
هستند.( 1) در میانه این همه عالم عجیب و دور و دراز، از مشتی خاك، آدم را آفریدند، در کالبدش روح دمیدند و همگان را براي
شاید تا !» مبارك باد بر آفریننده این زیباترین از میان آفریدهها « : تماشایش فراخواندند. همه که جمع شدند و آمدند ندایی رسید که
حالا حدس زده باشی که با این مقدمه دور و دراز چه میخواهم بگویم! چه کسی باور میآورد که این همه، براي این باشد که
آدمی به دنیا بیاید، بخورد، بخوابد و پس از آن دراز به دراز رو به قبله بخوابد و دیگر هیچ! از همینجا است که با حساب سادهاي
میتوان دریافت براي چیزي مثل خوردن و خفتن و سایر چیزهایی که در ردیف آن قرار دارد و همه ما به آنها عادت کردهایم و گاه
اصل و بنیان همهچیز به حسابش میآوریم به دنیا نیامدهایم. حتماً چیزي در این میانه هست که من از آن بیخبرم. رازي شگفت که
میتواند باعث و بانی خلقتی چنین عظیم باشد. چیزي که بهترین آفریده خدا براي آن خلق شده، حتی اگر غافلانه از کنارش
بگذرد. چنان که هزارها و میلیونها و میلیاردها نفر به سادگی از کنارش گذشتهاند و گورستانها را از پیکر بیجان خود انباشتهاند.
پیرمردي ،« پیرچنگی » . راستی قصه پیر چنگی را شنیدهاي؟ همان را میگویم که مرحوم مولوي در مثنوي هفتاد منیاش آورده است
که عمري را به نواختن چنگ گذرانده بود یک روز، وقتی که پیري، تنهایی و شکستگی به او روي آورد، چنگش را برداشت و رو
به قبرستان به راه افتاد. روي سنگِ گوري نشست و شروع به نواختن کرد. حالا نزن و کی بزن. پیرچنگی بی آنکه به اطراف خود
خیلی سال است که مینوازم. اما، حالا دیگر، « : توجهی داشته باشد مینواخت و مینواخت و در دل با خداي خود نجوا میکرد
آنقدر دل گرفتهام، آنقدر از هرچه اطرافم را گرفته خسته و دل زدهام که همه را رها کرده در میانه گورستان و زمینِ داغ و تفتیده
براي تو چنگ مینوازم. نمیدانم صداي سازم را میشنوي یا نه؟ اصلًا بعداز آن همه سال و ماه که هیچگاه روي به تو نداشتهام، به
صداي ساز شکسته و دل شکسته ترم گوش میسپاري؟ آمدهام تا این بار تنها براي تو چنگ بزنم. تنها براي تو! بشنو!، صداي چنگ
پردرد و دل خراش مرا که از تنهایی مینالد. خیلی وقت بود که دلم میخواست این ساز را براي کسی بنوازم که تاب شنیدن
صدایش را از میان تارهاي پیر و فرسوده و دستهاي لاغرو چروکیده داشته باشد. صداي چنگ پیرِ پیرمردي که خون دلش را با
اشک چشمها و تارهایی که به سختی بالا و پایین میروند آمیخته است. آخر، دانستهام تا به امروز، همه آن کسانی که صداي
چنگِ مرا شنیدهاند، دروغ زنی بیش نبودند. یا دست کم اینچنین مینمودند که صداي نالههاي مرا میشنوند. امّا هیهات! دیر
پیرمرد همچنان مینواخت. گونههاي پیر و !». دانستم. دیر. میشنوي؟! دارم براي تو ناله میکنم تنها براي تو و دیگر هیچ
چروکیدهاش از اشکِ چشم و عرق پیشانی خیس خیس شده بود. خیلی وقت بود که گرسنگی و تاب و توان را از دستهایش برده
بود امّا، در آن وقتِ روز، دست و پنجههاي او نبود که مینواخت. تپشهاي قلب او بودند و جانِ خستهاي که از راه رگها و
پنجهها بر تارهاي چنگ فرو میآمدند. وِلولهاي برپا شده بود. در آن موقع از روز، گورستان خالی از هر رهگذر بود، امّا درون
دلم از مدار « : پیرِچنگی مملو از صدا شده بود. چشمها را بسته و همه وجود را بر تارهاي پیر چنگ میریخت و در دل مینالید
سالهايِ دوري و غفلت خارج شده، دیگر این پنجههاي پیر هیچ پردهاي را نمیدانند. در این گورستان مثل آن است که چنگِ من
در چنگ قلبِ من اسیر آمده و مینوازد. امّا، تنها براي تو...! چه خوب میدانم همین یک بار است که قلبم چنگ را برداشته و
صدا قطع نمیشد! با اینکه دیگر چنگ از دستانِ پیرچنگی رها شده و بر زمین افتاده بود و پیرمرد با دستهایی گشاده و ». مینوازد
چشمانی دوخته بر آسمان بر سنگِ داغ گورستان رها مانده بود. مثل آن بود که پیرچنگی، همه آنچه داشت و همه آنچه در
سالهاي دراز زندگی در کنج قلب و گنجخانه سینه مخفی داشته بود بر تارهاي چنگ فروریخته بود. همه داشتههاي نهان به
صدایی بدل شده بود که تا به آسمان بالا میکشید. پیرمرد روي سنگ رها مانده بود امّا، صداي چنگِ پیر تمامی نداشت. از
گورستان و از زمین رها میشد و تا به دل آسمان پر میکشید. فکر میکنم همه چنگهایی که در عالم بودند و همه آدمهایی که
در آرزوي شنیدن زیباترین صدايِ چنگ لحظه شماري میکردند، صداي چنگ پیر چنگی را شنیده بودند. شاید هم همنوا با او در
یک بار چنگ زدن بیشتر نیست. شاید من ××× .» پیر چنگی را برده بودند « : دل گریسته بودند. کسی چه میداند؟ یکی میگفت
صفحه 47 از 59
این گونه فکر میکنم. امّا یک بار چنگ زدن بیشتر نیست. تنها آن باري که قلب بر تارهاي چنگ فروآمده شد. مثلِ شاعري که در
همه عمرش فقط یک غزل سروده باشد، فقط یک غزل که از جزیرهاي دور بر سطح متلاطم دریایی بیکران براي دوستی رها شده
است. مثل بازیگري که یک بار بازي میکند. حتی اگر صدسال بر صحنه آمده باشد. آن یک مرتبه، قلبِ بازیگر است که خود را
بر صحنه آشکار میسازد. وقتی کسی، مثل پیرچنگی چنگ را به دست قلبش سپرده باشد تا بنوازد، همه چیز درهم میریزد. همه
اند. ورنه همگی، جز بازي خوردهاي بازنده در میان این » زنده بودن « آنچه که ظاهري از زندگی دارند امّا به حقیقت عاري از
آسمان و زمین فراخ نیستند. حیف که عاجز بودم از دادن پاسخی در خور به دانشجویی که از چگونه بودن و چه کردن پرسیده بود.
حیف ... ! تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب!
یار پاکباخته امام